أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون
خدا را شکر که ما را به نعمت ولایت منعوم ساخت، خدا را شکر که در زمانه وانفسای غیبتِ «ولی اعظمش» طعم ولایت را به ما چشاند و ما را از نسیم جانبخش ولایت محروم نساخت. شک نداریم که امام غائب از نظر، بسان خورشید در پس ابری میباشند که دیده نمیشوند، اما فیوضاتشان جاری و ساری است.
نعمت رهبری و ولایت فقیه پس از قرنها به ما در این عصر عطا گردیده تا ما را از فلاکت سالها استعمار و استثمار و استبداد و استحمار رهایی بخشد. قدر این نعمت را بدانیم و کفرانش نکنیم، حتی اگر خارج از دایره اسلام و تشیع باشیم، باز هم ولایت فقیه چتری است برای حمایت از همه ما. به صرف اختلاف نظر و انتقاد و مشکل شخصی و... تبر برنداریم تا ریشه را بزنیم، این ریشه اگر بخشکد همه ما نیز خواهیم خشکید، هویت و عزت ما با این ریشه تثبیت میگردد، اصالت ما در این ریشه است. ریشه ما در حکومتهای جابرانه و آمرانه و سلطانی نیست، ریشه ما در کپیهای ناقص و ترجمهای از حکومتهای لیبرال دمکرات مدرن نیست، ریشه ما در نظامهای بیهویت مادی نیست. ریشه ما در حکومتی است که ضامن استقلال و آزادی ماست، ریشه ما در حکومتی است که مانند شجره طیبه اصلش ثابت و فرعش در آسمانها باشد.
آنچه دیروز باز هم از کلام رهبری جاری و ساری شد سکینهای بود مجدد بر روح و قلب و عقل خواص و نخبگان و توده مردم. این آرامش و سکینه جز با ارتباط و اتصال به یک منبع لایزال و مستحکم حاصل نمیشود. سکینهای همچون سکینه و آرامشی که در نماز ایشان وجود دارد؛ غنیمت بشمریم این آرامش را. کلام ایشان نکات بسیار مهمی را در خود داشت، شاید حتی مهمتر از خطبههایشان. هیچگاه خود را نسبت به ایشان تا این حد پیرو و دوست نمیدیدم، پیروی و دوستیای که فقط منشأ قلبی و دلی ندارد، بلکه معرفتی را در ورای این پیروی و دوستی مییابم، این پیروی است که باعث نجات و سربلندی ما در این فتنه و امتحان سخت خواهد شد. خداوند سبحان سایه ایشان را بر سر ما مستدام دارد.
روی سخن ایشان اینبار نه با مردم، چرا که ایشان وظیفه خود را به نحو احسن انجام دادند، بلکه با نخبگان و به تعبیری خواص جامعه بود. جالب اینجاست که ایشان در این بیانات حتی یکبار هم کلمه «وحدت» را بهکار نبردند و این بدان معنی است که وحدت با هر ضرب و زوری قابل قبول نیست، کوتاه آمدن از اصول به بهانه وحدت قابل قبول نیست، اکنون دوران «علوی» حکومت آغاز گشته و باید سره از ناسره جدا گردد، باید مرز حق و باطل آشکار شود. ایشان از تربیت عقلانی و اخلاقی و قانونی نام بردند، چیزی که برخی از نخبگان امروز ما سخت بدان محتاجند. مهمترین بخش سیاسی حرفهای ایشان نیز آن چند پاراگراف آخر است که هشداری جدی برای برخی حضرات بود. سخنان ایشان به حدی جامع و پرمحتوا بود که دلم نیامد تنها فرازهایی را ذکر کنم؛ متن کاملاش را کپی کردم و برخی عبارات را پررنگ کردم. ضمنا پست قبلی نیز تکمیل شد(+).