سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ

همان‏طور که پیش‏بینی می‏شد، پخش فیلم مستندگونه «فتنه» (FITNA) اعتراضات گوناگونی را در سطح برخی کشورهای جهان در پی‏داشت، که البته چندان نیز فراگیر نبود.

 

در کشورمان نیز انواع و اقسام اعتراضات از قبیل سنتی و مدرن و نیمه‏مدرن و فانتزی و... صورت پذیرفت و باز هم همان‏گونه که پیش‏بینی می‏شد این اعتراضات مدت معینی داشته و پس از مدتی فروکش نمود. صرفا در این بین کمی ابراز احساسات شد و عقده‏ها تا حدودی خالی؛ تا مبادا خدای ناکرده عقده‏ها جمع گشته و عقده‏ای شویم!

حال که فضای احساسی تا حدودی فروکش کرده بهتر است کمی دقیق‏تر به ماجرا بنگریم. مطلب ذیل تا حدودی تحلیلی است و شاید آوردنش در وبلاگ زیاد صحیح نباشد، اما به دلیل این‏که دو پست در این‏باره نوشتم و مطالب تا حدودی گنگ می‏نمود مجبور شدم این مطلب را در وبلاگ اضافه کنم.

یکم: یکی از خصوصیات دنیای مدرن با گستردگی ابزار و رسانه‏ها، عادی‏سازی و ریختن قُبح بسیاری از موضوعات و مسائل قبیح، ناشایست، غیراخلاقی، غیرانسانی و... و عادی کردنشان برای مردم می‏باشد. مثال‏هایش فراوان است؛ در عرصه سیاسی، اموری هم‏چون جنگ، حمله و تجاوز به دیگر کشورها، قتل عام‏ها و محاصره‏های دردآور و... در عرصه فرهنگی و اجتماعی موضوعاتی هم‏چون سکس و زیرشاخه‏ها و انواع آن، کفر و شرک و زیرشاخه‏ها و انواع و اقسام آن و بالاخره نمونه اخیر نیز توهین به ادیان آسمانی و تمسخر پیامبران الهی و...

ابزار دنیای مدرن متاسفانه در جهتی به‏کار گرفته می‏شود که این مسایل را برای بشر مدرن طبیعی، عادی و روزمره جلوه‏گر سازد، در نتیجه کشتن یک انسان یا طفل صغیر در یک کشور غیرمدرن با توجیهات مختلف، از کشتن یک حیوان در کشور مدرن آسان‏تر و عادی‏تر می‏گردد.

دوم: جنگ‏ها در دنیای کنونی بنابر مقضای زمانی تغییر حالت می‏دهند و صرفا در نوع نظامی خلاصه نمی‏گردند. اگر تا چند سال اخیر جنگ اطلاعات حرف اول را می‏زد، امروزه «جنگ مفاهیم» شکل گرفته. جهان مدرن با اتکا به همان ابزارها، مفاهیم را به دل‏خواه خود معنی، ترجمه و تفسیر می‏کند و پس از آن حملات گوناگون خود را بر مبنای این تعاریف یا بهتر بگوییم تحریفات آغاز می‏کند. اسلام را معادل دین خشونت و قتل و نابودی معرفی می‏کند؛ متعاقب آن قرآن را کتاب و مانیفست خشونت و ترور؛ پیامبر اسلام را رهبر شمشیر به دست؛ حزب الله و حماس را گروه‏های تروریستی و بالاخره مسلمانان را افرادی جاهل، متحجر و بی‏خرد معرفی می‏کند؛ در نتیجه هر عملی ضد این آئین و مکتب و پیروانش مباح قلمداد می‏گردد.

سوم: در جنگ مفاهیم کسی پیروز است که ابتدا دست به‏کار شود و مفاهیم را معنا کند. در این جنگ نباید منتظر تک بود و سپس پاتک زد، چرا که دیگر پاتک اثری نخواهد داشت، نباید در موضع ضعف و انفعال قرار گرفته و پس از حمله دشمن تازه به فکر افتاده و به دفاع پرداخت. بازی دفاعی نتیجه‏ای جز شکست در پی نخواهد داشت. اگر جهان مدرن به این راحتی مفاهیم را دست‏خوش تحریف می‏کند و معنای جعلی بر آن می‏گذارد، چرا ما مفاهیم را آن گونه که می‏شناسیم و قبول داریم معرفی نکنیم؟ یکی از سنت شکنی‏های دولت نهم همین شکستن قبح و مرز مفاهیم و معانی جهان مدرن بود، که نمونه بارزش همان بحق هلوکاست بود؛ اما باید دقت داشت که در این حرکت دولت‏ها نباید پیش‏قدم گردند، بلکه وظیفه اصلی بر عهده رسانه‏ها، سازمان غیردولتی، اندیشمندان، متفکران و... است و دولت باید پشتیبان و حامی این حرکت‏ها باشد.

چهارم: اعتراضات کلیشه‏ای تاریخ مصرف کوتاهی دارد و کمترین اثر را می‏گذارد؛ این اعتراضات معمولا زاییده احساسات و عواطف و صرفا برای خالی کردن هیجانات صورت می‏پذیرند و دوره زمانی خاص و کوتاهی دارند. اصل این اعتراضات را منکر نمی‏شوم اما باید دقت داشت که این‏کارها کفّ حرکت است و اصل اعتراض و حرکت پس از فروکش نمودن اعتراضات اولیه باید آغاز ‏گردد. بسیار اشتباه است اگر جوان مسلمان شیعه وظیفه خود را در حد یک تظاهرات و تجمع و اعلامیه و نوشته وبلاگی و... بداند. با عرض تاسف جوان امروزی و نسل سومی ما علی‏رغم وسعت اطلاعاتی که دارد، سطح دید و تحلیل عمیقی ندارد و مصداق همان دریای وسیع با عمق یک وجب می‏باشد. حقیر با این‏که خود از نسل سوم انقلاب هستم، اما به نسل چهارم و پنجم انقلاب امیدوارترم؛ بلکه ایشان تحلیل نسل اول را با اطلاعات نسل سوم آمیخته و کاری کارستان کنند. ان‏شاءالله.

ششم: آرزوی وحدت کشورهای اسلامی (به معنای دولت‏ها) آرزویی است دست نیافتنی، وحدت این کشورها نه در عمل جواب داده و نه می‏دهد. متاسفانه کشورهای اسلامی علی‏رغم اشتراکات فراوان، دارای تضاد و اختلاف دیدگاه و منافع بسیاری هستند و دشمن مشترک نیز از این اختلافات نهایت استفاده را می‏برد.

می‏ماند اتحاد مسلمانان؛ متاسفانه فرهنگ عمومی مسلمانان در زمان خلفای سه‏گانه به‏خصوص خلیفه دوم شدیدا تحریف و تغییر یافت و به نوعی به همان فرهنگ جاهلیت پیش از اسلام بازگشت، فرهنگ کنونی مسلمانان نیز متاثر از آن تحریفات می‏باشد و سنخیتی با اسلام حقیقی ندارد. اندیشه‏های سلفی، وهابی، تکفیری و... در رفتار و بنیان تابع خلیفه دوم و رفتار و منش او می‏باشند، غربی‏ها نیز از همین نقطه ضعف وارد شده و اسلام تحریف شده را به عنوان اسلام حقیقی معرفی می‏نمایند. در این میان وظیفه شیعیان پیرو مکتب و مدرسه اهل بیت علیهم‏السلام، با آن سابقه درخشان در تعامل با سایر ادیان و فرق، حول محور ولایت و مرجعیت بسیار سنگین است. شیعیان می‏بایست به تبیین انتظار سبز پرداخته و آن‏را به جهانیان معرفی و به دیگران بفهمانند که جهان آرمانی و مورد نظرشان چگونه خواهد بود. زیاد هم نباید به حرکتهای دیگر مسلمانان دل خوش کرد والخ.

هفتم: و اما «فتنه». فتنه فیلم مستند گونه‏ای است که نه ارزش هنری دارد و نه محتوایی. صرفا عقده‏ها و بدبینی‏های یک فرد متوهم و شهرت‏طلب است که ممکن است دچار شیزوفرنیِ بدبینی نیز باشد. کاملا مشخص است که سازنده فردی مغرض است، نه ناآگاه، که با اساس مفاهیم اسلامی و پیامبر آن مشکل دارد. شاید ما نیز اگر جای او یا دیگر شهروندان غربی بودیم، با دیدن این صحنه‏ها به همین مرض گرفتار می‏شدیم یا حداقل این حرف‏ها را باور می‏کردیم. این‏جاست که عرض شد نباید سرنوشت خود را به دیگران پیوند زنیم بلکه می‏بایست اسلام را آن‏گونه که پیشوایان‏مان علیهم السلام معرفی نموده‏اند، معرفی نماییم. البته این‏را هم می‏دانم که ما هنوز در معرفی اسلام ناب در داخل کشور خودمان مشکل داریم، چه برسد به معرفی‏اش در سطح جهان؛ و بلکه بدتر از آن هنوز در شناخت اسلام ناب گیر داریم.

 

هشتم: نکته‏ای که در این فیلم جالب می‏نمود، عصبانیت سازنده و هم‏فکرانش از برخی مفاهیم و نمادهای اسلامی چون جهاد، که احکام و شرایط خاص خود را دارد، و یا حجاب بود. وی در انتهای فیلم به مسلمانان پیشنهاد می‏کند که آیات مربوط به جهاد را از قرآن جدا نمایند! و یا در صحنه‏ای زنی روبنده‏ای در اروپا را نشان می‏دهد و از این عصبانی است که چرا برقع (نقاب) در اروپا آزاد است. حالا ما هر چه می‏گوییم این نماد اسلامی اکنون ابزاری برای مبارزه و جهاد است برخی باورشان نمی‏شود.

مطلب به درازا انجامید، قصد نصیحت و منبر هم نیست، چرا که خود کم‏کارترین فرد در این زمینه هستم؛ اما به دوستان توصیه می‏کنم حداقل در باب وظایف‏شان در جهان مدرن قدری تامل نمایند، حالا عمل هم نکردند نکردند! چون اتفاقا عملی که بر اساس بلند پروازی باشد به نتیجه‏ای نمی‏رسد؛ حکایت همان فرد می‏شود که در کودکی می‏خواست دنیا را تغییر دهد، آخرش جهان را که نتوانست دگرگون کند هیچ، به این نتیجه رسید که اگر از اول روی خودش کار کرده بود و خودش را درست می‏کرد شاید جهان نیز غیر از اینی که هست می‏بود! فتامل.

حاشیةالتحریر:

1. سیستم انتخاب نوشته‏های برگزیده در پارسی‏بلاگ کمی بحث‏برانگیز است، خودتان حکما خبر دارید که چگونه است، از این بهتر هم شاید نشود، حقیر هم گلایه و اعتراضی ندارم چرا که وبلاگ خواننده خاص خودش را دارد. اما جالبی قضیه این‏جاست که مثلا یک نوشته در وبلاگ اصلی خود منتخب نمی‏شود، آن‏وقت در وبلاگ دیگری منتخب می‏شود! نوشته «ما اعتراض داریم...!» در وبلاگ خودم منتخب نشد، اما در وبلاگ «به برادرم مسیح» منتخب شده (+). به قول پدربزرگ: چه گویم که ناگفتنم بهتر است! [تجربه ثابت کرده معمولا اگر در حاشیه چیزی درباره انتخاب مطلب بنویسم، نوشته‏ام برگزیده می‏شود؛ حالا منتظر باشیم و این دفعه را ببینیم].

2. متاسفانه بین عشق‏بازی‏ها فاصله افتاد و منقطع شد، ان‏شاءالله در اسرع وقت، که معلوم نیست کی باشد، تکمیل می‏گردد.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 87/2/7ساعت  3:28 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    والسلام!
    [عناوین آرشیوشده]