سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کربٍ و بَلاء!

پرسیدم از هلال که چرا قامتت کج است؟
آهی کشید و گفت که ماه محرم است



این ایام اگر به برخی خیابانهای شهر سر بزنید جنب و جوش خاصی را می بینید.در خیابان ناصرخسرو،پرچم دوزها؛اطراف مسجد امام،زنجیر فروشها و...؛مولوی و سیداسماعیل علم سازها؛خیابان جمهوری فروشگاههای صوتی تصویری و باند و اکو فروشها و الخ.
محلات و کوچه پس کوچه های بخصوص پایین شهر هم در حال رنگ عوض کردن و برپا کردن خیمه های عزاست.در شهرهای دیگر هم همین حال و هوا جاری است.
خلاصه هر عاشقی به نحوی در حال آماده سازی است تا محرمی دیگر را درک کند.به جرات می گویم که ما برای رمضان نیز اینچنین آماده نمیشویم.بالاخره محرم چیز دیگری است.
در این مجاز نیز اگر نگاهی به وبلاگهای مذهبی کنیم می بینیم که اکثرا در حال استقبال از محرمند.
برخی از بچه هیاتی ها این ماه روز و شب ندارند،خودشان را وقف می کنند،از خود و زندگی و خانواده و کار و...می گذرنند فقط بخاطر«حسین»علیه السلام.
حالا ما که توفیق چنان خدمتی نداریم لااقل چندروزی اینجا را سیاه پوش کنیم به حرمت مادرش.
راستش را بخواهید خودم هم هنوز نمی دانم که چه بنویسم.امیدوارم که صاحب عزا آبروداری کرده و ما را شرمنده عزاداران جدش نکند.

می شود آیا در عزای ظهر عاشورا چشمه ای از مصائب ال الله را نیز به ما نشان دهند؟
می شود آیا در عزای ظهر عاشورا پروازمان دهند؟
می شود آیا در عزای ظهر عاشورا...
 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  شنبه 85/10/30ساعت  12:51 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    والسلام!
    [عناوین آرشیوشده]