سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَـئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ 

لاتای قدیم می‏گفتن:

 

حضرات آخوندا می‏گن:

نه این بخور، نه آن بسوزان، نه این بکن!

شما چی می‏گید؟

شنیدید می‏گن: « تا توانی دلی به دست آر، دل شکستن هنر نمی‏باشد »؟ من می‏گم بتونیم تو این دو ماه تمرین کنیم دل نشکونیم، بعدش اگه تونستیم دل به‏‏دست بیاریم و دلِ شکسته‏ای رو ترمیم کنیم؛ خیلی بهتر از اینه که آویزون بند تونبون ملائک بشیم تا بریم بهشت! اگه از خلق دستگیری کنیم، آفریدگار خلق ازمون دستگیری می‏کنه. این‏جوری گمونم رمضون طعم دیگه‏ای داشته باشه، حالا اگر هم نتونستیم دو ماه روزه بگیریم و مناجات کنیم، چه بسا با این‏کارا اثرات اون مناجات و روزه‏ها در قلبمون هویدا بشه، و چه بسا اونایی که این دو ماه می‏کُشن خودشون رو ولی آخرش سر جای اوّلن. مثل ماشینی که خلاص کرده باشی و هی گاز بدی، حرکت که نمی‏کنه هیچ، کلی هم بنزین می‏سوزونه! حتما به این آیه‏ای که در فوق اومده التفات داشته باشید(سوره بقره-177).

 

حاشیةالتحریر:

1- خط اول نمونه خط یک خطاط آماتور است که بعد چند ماهی تمرین خط شده این، اگر توانستید ایراد بگیرید! البته قبول دارم که نون‏هایش چندان قابل هضم نیست. خط دوم نمونه خط یک معلم با حال و عشقی دوران دبیرستان است. آقا دبیر شیمی بود، صورتش را هم کامل اصلاح می‏کرد، بعدها توسط همان معلم باحال که قبلا ذکرش رفت کاشف به عمل آمد که ایشان اهل جبهه و جنگ بوده! تابستان که شد کلاس خوشنویسی گذاشتند برایمان و معلم شیمی شدند معلم خوشنویسی! از همان تابستان بود که خطم کمی بهتر شد. سینه‏اش معدن اسرار بود ولی لام تا کام حرفی نمی‏زد، شاید صلاح نمی‏دانست. متاسفانه ما از این قسم دبیران‏مان کمتر الگو گرفتیم و بیشتر چسبیدیم به ظاهر و به‏همین خاطر است که عشقی شدن الان برای‏مان شده عقده!

2- اول ماه رجب است، فکرش را که می‏کنم ما در این فضای مجازی هم دست از شیطنت و گناه برنداشتیم و تا توانستیم مردم‏آزاری کردیم. با شما هستم بزرگواران، بله شماها! می‏دانم که اذیت‏تان کرده‏ام، در حق‏تان ظلم کرده‏ام، برخی اوقات شوخی‏ها و یا حرکات نامناسبی ازمان سر زد که باعث ناراحتی و کدورت شما شد، یا شما را ترسانده‏ام یا کاری کرده‏ام که شب کابوس ببینید و فراش‏تان را کثیف کنید، به هر حال همه را بگذارید به حساب جاهلی و نادانی. رحم کنید تا رحم شوید (اِرحم، تُرحَم)، حلال کنید که طاقت ما کمتر از این حرفهاست. اگر فکر می‏کنید قابل بخشودن نیست فاکتور دهید حساب کنیم. ان‏شاءالله حدود دو هفته دیگر سفری در پیش است که سعی می‏کنم قبلش به روز کنم و خداحافظی کنم. دنیا را چه دیدید شاید رفتیم و برنگشتیم. حالا زیاد در خماری نمانید، جای دوری نمی‏رویم، می‏رویم پیش خدا و پیغمبر و اولادش!

3- برخی انتقاد می‏کنند که چرا مسیر نوشته‏ها در حال تغییر است؟ پاسخ این‏که فکر نمی‏کنید جاده‏های مستقیم و بدون پیچ، مثل جاده‏های کویری، خیلی کسل کننده‏اند؟ در عوض جاده‏های شمال چقدر پر هیجانند. برخی می‏گویند چرا به مخاطب از بالا نگاه می‏کنید؟ خوب عزیز دل برادر، ما ز بالاییم و بالا می‏رویم، شما تشریف ببرید بالا تا ما از پایین به شما نگاه کنیم، بد می‏گم بگو بد می‏گی!



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  جمعه 87/4/14ساعت  5:28 عصر  توسط  
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    والسلام!
    [عناوین آرشیوشده]