سفارش تبلیغ
صبا ویژن

إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما

به نظرتون آیا شدنیه که «زغال» سیاه، سفید بشه؟ اصلا بالاتر از این، می‌شه زغال تبدیل به «الماس» بشه، بدون این‌که نیازی به جادو و جنبل باشه؟

 

به نظر من که می‌شه، یعنی اگر خدا بخواد که حتما می‌شه. اما شرط داره، سه تا شرط. اول این‌که تصمیم بگیره دیگه زغال نباشه و از زغال بودن خودش پشیمون بشه. دویم این‌که ایمان بیاره به وجود خدایی که اون‌قدر قدرت داره که می‌تونه اون رو تبدیل به الماس کنه. سیم هم این‌که تصمیم بگیره از این به بعد به‌جای منقل و قلیون ردیف کردن، شیشه برش بده و به‌جای کبابی، سر از جواهراتی در بیاره. اگر پشیمون شد و تصمیم گرفت و حرکت کرد که الماس بشه، دیگه برا خدا کاری نداره که در چشم به هم زدنی زغال سیاه رو تبدیل الماس شفاف و براق کنه، بالاخره هر چی نباشه هر دوتاشون از کربن هستن.

حالا خودتون با چشم مبارک خودتون آیه 70 سوره مبارکه فرقان رو نگاه کنید که درباره ما آدم‌ بَدا هست. خدا وعده داده که به سه شرط نه تنها گناهان رو پاک می‌کنه بل‌که اون‌ها رو تبدیل به حسنه می‌کنه. خدا از این خدا ردیف‌تر کجا سراغ دارید شما؟

«إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» (مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!)

حاشیةالتحریر:

1. فکر کنم از دوره‌های چهارم پنجم بود که با مدرسه پامون به نمایشگاه بین المللی قرآن کریم باز شد. از زمانی که تو مرکز هنرهای معاصر پارک لاله برگزار می‌شد و بعدش کانون پرورش فکری و حالا هم که مصلی. در این مدت اکثر سال‌ها الا قلیلا رو، از نمایشگاه دیدن کردم. من از این آدم‌های غرغرو که قبل از هر حسنی قُبح اشیاء رو می‌بینند نیستم، اما خداییش دیگه نمی‌شه ساکت شد و به احترام قرآن به به و چه چه کرد.

نمایشگاه قرآن معمولا دو قسمت داره، یکی بخش نمایشی و آثار فرهنگی هنری هست و دیگری بخش فروشگاهی و محصولات قرآنی. چند سالیه که یک بخش دیگه در نمایشگاه و در فضای باز خیلی فعال شده و اون هم بخش ماکولات و مشروبات هست که بالاخره خودش نوعی از توسعه و رشد رو نشون می‌ده. بخش نمایشی و آثار فرهنگی و هنری که از دید بنده کمترین، چه از لحاظ کیفی و چه کمی نه تنها پیش‌رفتی نکرده، بلکه پس‌رفت هم کرده. البته ممکنه حضرات آمار و ارقام بدن که مثلا فلان تعداد پایان نامه ارائه شده یا بهمان تعداد نشست داشتیم، که معمولا مورد توجه و استقبال عامه مردم قرار نمی‌‌گیره. اون‌چه که هر سال داره پیشرفت می‌کنه همون بخش فروشگاهی و محصولات نمایشگاه هست که به برکت تکنولوژی‌های جدید و رشد نقدینگی مردم! هرساله در حال توسعه‌ست، اما بیشتر از این‌که بوی معنویت بده، بوی پول میده! در کنار همه این‌ها یک‌سری از غرفه‌داران و بازدیدکنندگان محترمه و مکرمه هم هستن که دیگه معنویت رو به حد اعلای خود می‌رسونن و بسان همان «تَسُرُّ النَّاظِرین» عمل می‌کنن و جمال و نورانیت خاصی به نمایشگاه می‌بخشن!

آن‌چه که امسال در نمایشگاه چشم‌گیر بود و جای تقدیر و تشکر داره، همون بخش مشاوره و خانواده بود که حداقل بازدیدکننده‌هایی که مشقت راه رو تحمل می‌کنن حداقل یه استفاده‌ مجانی از نمایشگاه ببرن، که البته ما همین استفاده رو هم نبردیم و به دیگران بخشیدیم! یکی دوتا بخش هم مثل اون آقایی که مسائل نجومی رو مطرح می‌کرد و اون بخش ضدصهیونیستی هم برای بینندگان جالب بود. نمایشگاه قرآن برای ما که بیش‌تر فال و تماشا بوده، امیدوارم برای شما خسرالدنیا و الاخرة نباشه.

2. هم زغال درسته هم ذغال؛ گمونم بستگی به نوع عمل داره!



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/6/15ساعت  5:38 عصر  توسط  
      نظرات دیگران()

    ...أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ

    به نظر شما نهایت شقاوت و نگون‌بختی یک انسان کجاست؟! خودمانی عرض کنم، اِندِ خریّت و حماقت یک فرد چیست؟ به فرموده معصومین –برترین درود و سلام خدا بر ایشان- بدبخت(شقی) کسی است که دینش را به دنیایش بفروشد و بدبخت‌تر از او کسی است که دینش را به دنیای دیگران بفروشد. کاش می‌شد از ایشان پرسید که آیا بدبخت‌‌تر از این دو نیز وجود دارد؟

    به نظر من که سلسله شقاوت و حماقت و خریّت باز هم ادامه دارد و بدان‌جا ختم نمی‌شود. به تندیس تصویر ذیل گر نیک بنگرید معانی فوق لطیفی را در باب خریت ابناء بشر خواهید یافت. خرتر از آن دو شاید کسی باشد که به یک خر دیگر سواری دهد؛ از آن بدتر باز آن است که سواری دهد اما نداند که پشتش یک خر نشسته و یا کسی که خود را به خریّت زده و در جهل مرکب فرو رفته باشد مانند خر، که دیگر آدم کردنش معجزه‌ای می‌طلبد و کاری فوق بَشری!

    خَر رو خَر!

    حال یک نگاهی به آیات 175 تا 179سوره مبارکه اعراف بیاندازید تا متوجه شوید که در لسان قرآن چه کسانی از چهارپایان بدتر و در لسان ما از گاو گاوتر و از خَر خرترند! برعقیده اغلب مفسرین این آیات در وصف حال «بلعم باعورا»ست اما در تمام ازمنه و بر افراد مختلف قابل تطبیق است. آیات واقعا تکان دهنده هستند، پیشنهاد می‌کنم در خلوت خود و از روی مصحف شریف مطالعه کنید. خدا به حق این ماه عزیز ما را به حال خود رها نسازد و عاقبت‌مان ختم به‌خیر سازد و آخرالامر جزو این دسته نگرداند. آمین

    وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ «175»

    و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد! (175)

    وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ «176»

    و اگر مى‏خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى‏بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى‏آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى‏کند (گویى چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمى‏شود! (این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)! (176)

    سَاء مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ کَانُواْ یَظْلِمُونَ «177»

    چه بد مثلى دارند گروهى که آیات ما را تکذیب کردند و آنها تنها به خودشان ستم مى‏نمودند! (177)

    مَن یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَن یُضْلِلْ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ «178»

    آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعى) اوست و کسانى را که (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعى) آنها هستند! (178)

    وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ «179»

    به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دلها [عقلها] یى دارند که با آن (اندیشه نمى‏کنند، و) نمى‏فهمند و چشمانى که با آن نمى‏بینند و گوشهایى که با آن نمى‏شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه‏گونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)! (179)



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی
  • نوشته شده در  جمعه 88/6/6ساعت  12:9 عصر  توسط  
      نظرات دیگران()

    قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی‏ إِلَى اللهِ

    شاکی: شیعیان علی علیه ‌السلام

    مُشتکی عنه: دشمنان حق، منافقان، ستمکاران

    مُشتکی الیه: پروردگار عالِم و عادل

    مُشتکی منه:

    1. فقدان پیامبر

    2. غیبت ولی و امام

    3. فراوانی دشمنان

    4. اندکی دوستان

    5. سختی آشوب‌ها و آزمایش‌ها

    6. گردش زمانه برضد ما

    و إلی الله المُشتکی



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی
  • نوشته شده در  چهارشنبه 88/6/4ساعت  4:12 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()

    قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغی‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْ‏ء

    با این‌که کمی دیر شده ولی خدمت دوستان گل و بلبل و سبزه‌ای که چندی است به جمع «الله اکبر» گویان و صفوف دشمن‌شکن نماز جمعه پیوسته‌اند، بایستی چند نکته‌ای را در باب این شعار مقدس و آن نماز عبادی سیاسی عرض کنم. سعی می‌کنم مختصر و مفید باشد.

    در باب اللهُ اَکبر:

    یکم: نکته اول در باب معنای شعار «الله اکبر» است. دوستان خوب من تصور نکنند که «الله اکبر» به این معناست که العیاذبالله «الله» همان «اکبر» است! به عبارت اُخری گمان نکنند که جناب «اکبر»آقا همان «الله» و یا خدا می‌باشند، که اگر می‏بود یحتمل تا حال جلو و عقب‏مان نیز یکی می‏بود! «اَکبَر» بر وزن «اَفعَل» اسم تفضیل و به معنای بزرگ‌تر است. «الله» هم اسم علم برای خداوند یگانه هستی است، و به قول علما «مُستَجمِع جَمیع صفات خداوند» است. یعنی اگر بخواهید تمام اسماء خداوند متعال را، که بالغ بر هزار اسم است، در یک اسم جمع کنید آن اسم «الله» است. پس معنای «الله اکبر» به فارسی می‌شود «الله (خدا) بزرگ‌تر است».

    دوم: وقتی ما اسم تفضیل را به‌کار می‌بریم، باید بعدش «مِن» یا «از» هم بیاید و گرنه جمله معنا نمی‌دهد. مثلا اگر می‌گوییم علی بزرگتر است، بعدش باید توضیح دهیم که از که؟ یا اگر هم نگفتیم، شنونده بر اساس یک قرینه باید متوجه شود. حال با مراجعه به روایات از زبان ائمه اطهار ببینیم که خداوند متعال بزرگ‌تر از چیست.

    در اصول کافی ج1 ص117 باب معانی الأسماء و اشتقاقها آورده:

    «عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَیِّ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّدْتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ کَیْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ» شخصی نزد امام صادق علیه السلام می‌گوید الله اکبر (خدا بزرگ‌تر است)، امام از ایشان می‌پرسند خدا از چه چیز بزرگ‌تر است و وی در پاسخ می‌گوید از همه چیز! امام به آن مرد می‌فرمایند که خدا را محدود ساختی، آن مرد پرسید چگونه بگویم؟ امام نیز در پاسخ می‌فرمایند بگو: خدا بزرگ‌تر از آن است که در وصف آید.

    روایت دیگری نیز در همان‌جا آمده:

    «وَ رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ جُمَیْعِ بْنِ عُمَیْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَیُّ شَیْ‏ءٍ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقُلْتُ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ وَ کَانَ ثَمَّ شَیْ‏ءٌ فَیَکُونُ أَکْبَرَ مِنْهُ فَقُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ» جُمیع گوید که امام صادق علیه‌السلام از من پرسید که معنای الله اکبر چیست؟ عرض کردم یعنی خدا بزرگ‌تر از همه چیز است، ایشان فرمودند مگر آن‌جا چیزی بوده که بزرگ‌تر از آن باشد؟ عرض کردم پس چیست؟ امام علیه السلام فرمودند که خدا بزرگ‌تر از آن است که وصف شود.

    حالا با معرفت بگو: «الله اکبر». ها ماشالله!

    و اما در باب نمازجمعه:

    یکم: نکته اول این‌که نماز جمعه جزو واجبات «تخییری» است، در مقابل واجبات «تعیینی». واجب تخییری یعنی شما مُخَیّر (صاحب اختیار) هستید که بین دو یا چند عمل یکی را انجام دهید، مثلا در روز جمعه می‌توانید نماز دو رکعتی جمعه را به‌جای نماز چهار رکعتی ظهر بخوانید و حالش را ببرید، اما شرط و شروط دارد و یکی از شروطش نیز این است که به جماعت خوانده شود. پس در منزل نیت نمازجمعه نکنید که باطل است، اگر هم رفتید نمازجمعه نگویید این آقای امام جمعه به ما حال داد و نماز ظهر را فاکتور گرفت! نه خیر از این خبرها نیز نیست. در ضمن احتیاط واجب است که باید به خطبه‌ها گوش فرا داد. پس شیطونی و شلوغ بازی و حرف اضافه هم ممنوع است. چگونه خواندنش را هم که الحمدلله چند هفته پیش، به برکت اولین نمازجمعه پس از انتخابات جناب شیخِ اکبر، توسط سایت‌های فعال و دل‌سوز دینی توضیح داده شد.

    واجب تعیینی هم مشخص شد که یعنی شما ملزم به رعایت همان دستور هستید و جایگزین ندارد، مثل نماز صبح. خلاصه بی‌خیال قرص و آمپول و این چیزها.

    دوم: مستحب است امام جمعه پس از «حمد» در رکعت اول سوره «جمعه» و در رکعت دوم سوره «منافقون» را بخواند! پس اگر چند هفته دیگر تشریف بردید نماز و رهبر گرامی امام جمعه بودند و این سوره‌ها را تلاوت نمودند، چندان به دل نگیرید که قصد و غرضی در کار نبوده!

    سوم: و اما نکته آخر و بسیار مهم در باب نمازجمعه که پیشاپیش عرض کنم که خودم عامل و مقید به آن نیستم.

    در منابع مختلف روایی روایت مشهوری آمده با این مضمون که نمازجمعه و اجتماع در آن به همراه امام عادل فریضه (واجب) می‌باشد و اگر کسی سه جمعه این نماز را بدون علت و عذر ترک کند سه واجب را ترک گفته، و رها نمی‌کند سه واجب را مگر مُنافق!

    وسائل‏الشیعة ج7 ص298 باب وجوبها على کل مکلف إلا الهم

    9393- «وَ عَنْهُ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ وَ فُضَیْلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ صَلَاةُ الْجُمُعَةِ فَرِیضَةٌ وَ الِاجْتِمَاعُ إِلَیْهَا فَرِیضَةٌ مَعَ الْإِمَامِ فَإِنْ تَرَکَ رَجُلٌ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ ثَلَاثَ جُمَعٍ فَقَدْ تَرَکَ ثَلَاثَ فَرَائِضَ وَ لَا یَدَعُ ثَلَاثَ فَرَائِضَ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ إِلَّا مُنَافِقٌ»

    اگر این روایت شامل عصر غیبت امام نیز گردد بی‌چاره‌ایم! حواس دوستان عزیز و گرامی ما باشد که با توجه به این‌که تهران چهار امام جمعه موقت دارد، پس نمی‌توانند فقط در نماز یکی از این بزرگواران شرکت کنند، چرا که در این صورت سه هفته در نماز غیبت داشته‌اند و ممکن است مشمول روایت فوق گردند و نامشان در منافقان ذلیل و به درک واصل شده و خاک بر سر ثبت گردد. حال اختیار با خودتان است، دو دَره‌‌بازی و بهانه تراشی و برگه پزشکی و امثال اینها هم قبول نیست.

    حاشیةالتحریر:

    1. ما در پست قبل جدی نوشتیم که زندان اوین هم بَد جایی نیست برای خودسازی و این حرف‌ها، یکی از اخوان حرس الثوری برایمان پیامک زد: در پی اعترافات متهمان اختشاشات اخیر و کشف تاثیر مثبت زندان اوین در ارتقاء معنوی، اردوی یک هفته‌ای طرح بصیرت در زندان اوین برای علاقمندان برگذار می‌گردد. البته ننوشته بود که خواهران محترمه هم مجاز به ثبت نام هستند یا خیر. اغتشاشات را هم اختشاشات نوشته بود! حالا یعنی این ایده ما جدی گرفته شد؟

    2. این پست فعلی را داشته باشید، شاید مقدمه‌ای شد برای «مسجد ضرار» اگر خدا خواهد.

    3. عیدتون هم مبارک!



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی، سیاسی
  • نوشته شده در  جمعه 88/5/16ساعت  9:47 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()

    وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ
    بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‏پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است) همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مى‏کنند اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مى‏شوند (و به کفر رومى‏آورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست داده‏اند، و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است!

    در های و هوی پس از انتخابات و قیل و قال‌های این و آن و قتل فلان و بهمان و دستگیری کی‌یَک و استعفا و عزل آن یکی‌یَک، و اعترافات این دو نفرَک و... یک هو متوجه می‌شوی که هلال ماه شعبان در حال بدر گشتن است و ای دل غافل. حالا بنشینیم و بزنیم بر سرمان که رجب گذشت، شعبان هم درحال گذر است، ماه رمضان هم در راه است و ما هنوز استارت نزدیم و موتورمان خاموش خاموش است. و سالی که نکوست از بهارش پیداست!

    اِلهى وَقَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَاَبْلَیْتُ شَبابى فى سَکْرَةِ التَّباعُدِ مِنْکَ

    خدایا من عمرم را در حرص غفلت از تو سپرى کردم و جوانیم را در مستى دورى از تو از بین بردم

    من‌که فکر می‌کنم ظرفیت سیاسی عامه مردم دیگر فول شده و حالا فقط کمی شادی و آرامش و معنویت می‌خواهند، که امیدوارم نیمه شعبان و ماه مبارک رمضان سرآغاز همه خوبی‌ها برای مردم خوب‌مان، از هر نوع و جنس و فصل و رنگ و محتوا باشد و به اصطلاح رفرش‌شان کن. البته خواص حالا حالاها باید در صحنه باشند که کار هنوز تمام نشده.

    حاشیةالتحریر:

    1. زندان آن‌قدرها هم که می‌گویند ظاهرا بد نیست ها! کی بدش می‌آید مدتی را فارغ از تمام جنجال‌ها و هیاهوها، در یک جای دِنج و آرام، با یک سری بَروبَچ لوطی و بامرام و باصفای بازجو و وزارتی بگذراند و اندکی فکر و تامل کند، خودسازی کند، بازسازی کند والخ؟ باور کنید شوخی نمی‌کنم، شاید از اعتکاف هم موثرتر باشد، البته اسراف هم نباید کرد!

    2. من یکی که واقعا دارم لذت می‌برم، به عبارت اُخری حال می‌کنم! واقعا معرکه است! من واقعا نمی‌توانم تشخیص دهم که آیا این یک سناریوی از پیش طراحی شده بود یا بازی‌ای که خود به خود شکل گرفت و به این مراحل حساس رسید؟ اگر فرض بگیریم از پیش طراحی شده بود، سوالاتی پیش می آید که آیا ما در کشورمان چنین سناریست‌های ماهر و قَدَر و نمونه‌ای داریم که چنین ماهرانه و دقیق و پخته آن‌را نوشته و اکنون چنین مو به مودر حال پیاده‌سازی و اجراست؟ حتی اگر چنین باشد، آن‌ها تحرکات فرقه سبز و اعوان و انصار و دیگر بازیگران را چگونه طراحی و پیش‌بینی نمودند؟ و ده‌ها سوال دیگر. اگر از پیش طراحی شده نیست، پس کار کیست؟ واقعا چه کسی در پس پرده در حال پیاده‌سازی این سناریوست؟ این جریان به دست کیست؟ آیا این‌ها همه‌اش کار دست‌های غیبی است؟ ما که شکی در اراده خدا و امام غائب از نظر نداریم، اما...

    باور کنید نتیجه این بازی بسیار بی‌نظیر خواهد بود، مثل بمب صدا خواهد کرد، بسیار غیرمنتظره و شگفتی ساز. اعترافاتی که شنیدید بمب بود، اما از نوع صوتی، باید منتظر بمب‌های قوی‌تر بود. حلقه محاصره روز به روز تنگ‌تر می‌شود، بوی الرحمن می‌آید، نظام در حال غربال است، دولت اسلامی مردان اسلامی و نه فقط مسلمان می‌خواهد. شاید فکر کنید هدف هاشمی و یا خاتمی و موسوی و امثالهم هستند، خیر من چنین گمان نمی‌کنم، نزاع بالاتر از حد افراد و اشخاص است، بالاتر از پست و مقام، بالاتر از اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی، نبرد نبرد فکر و عقیده است، بسیار هم دشوار.

    3. چند ساعت بیش‌تر به تنفیذ حکم چهار سال دوم ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد باقی نمانده. احتمال می‌دهم که رهبری در مراسم تنفیذ برای آخرین بار هشدار داده و اتمام حجت کرده و پرونده انتخابات را بسته و فصل جدیدی را در صفحه سیاسی کشور باز کنند، البته در حد احتمال است و پیش بینی، منتظر می‌مانیم.

    4. استرس و اضطراب ناشی از حوادث پس از انتخابات و تاثیرش بر کنکوری‌ها، بالاخص از نوع تهرانی، تحقیق جالبی می‌تواند باشد. مقایسه آماری نمرات و نتایج امسال و پارسال می‌تواند یکی از منابع این تحقیق باشد.



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی، سیاسی
  • نوشته شده در  دوشنبه 88/5/12ساعت  7:48 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()

    أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون

    خدا را شکر که ما را به نعمت ولایت منعوم ساخت، خدا را شکر که در زمانه وانفسای غیبتِ «ولی اعظمش» طعم ولایت را به ما چشاند و ما را از نسیم جان‌بخش ولایت محروم نساخت. شک نداریم که امام غائب از نظر، بسان خورشید در پس ابری می‌باشند که دیده نمی‌شوند، اما فیوضات‌شان جاری و ساری است.

    نعمت رهبری و ولایت فقیه پس از قرن‌ها به ما در این عصر عطا گردیده تا ما را از فلاکت سال‌ها استعمار و استثمار و استبداد و استحمار رهایی بخشد. قدر این نعمت را بدانیم و کفرانش نکنیم، حتی اگر خارج از دایره اسلام و تشیع باشیم، باز هم ولایت فقیه چتری است برای حمایت از همه ما. به صرف اختلاف نظر و انتقاد و مشکل شخصی و... تبر برنداریم تا ریشه را بزنیم، این ریشه اگر بخشکد همه ما نیز خواهیم خشکید، هویت و عزت ما با این ریشه تثبیت می‌گردد، اصالت ما در این ریشه است. ریشه ما در حکومت‌های جابرانه و آمرانه و سلطانی نیست، ریشه ما در کپی‌های ناقص و ترجمه‌ای از حکومت‌های لیبرال دمکرات مدرن نیست، ریشه ما در نظام‌های بی‌هویت مادی نیست. ریشه ما در حکومتی است که ضامن استقلال و آزادی ماست، ریشه ما در حکومتی است که مانند شجره طیبه اصلش ثابت و فرعش در آسمان‌ها باشد.

     آن‌چه دیروز باز هم از کلام رهبری جاری و ساری شد سکینه‌ای بود مجدد بر روح و قلب و عقل خواص و نخبگان و توده مردم. این آرامش و سکینه جز با ارتباط و اتصال به یک منبع لایزال و مستحکم حاصل نمی‌شود. سکینه‌ای هم‌چون سکینه و آرامشی که در نماز ایشان وجود دارد؛ غنیمت بشمریم این آرامش را. کلام ایشان نکات بسیار مهمی را در خود داشت، شاید حتی مهم‌تر از خطبه‌هایشان. هیچ‌گاه خود را نسبت به ایشان تا این حد پیرو و دوست نمی‌دیدم، پیروی و دوستی‌ای که فقط منشأ قلبی و دلی ندارد، بل‌که معرفتی را در ورای این پیروی و دوستی می‌یابم، این پیروی است که باعث نجات و سربلندی ما در این فتنه و امتحان سخت خواهد شد. خداوند سبحان سایه ایشان را بر سر ما مستدام دارد.

    روی سخن ایشان این‌بار نه با مردم، چرا که ایشان وظیفه خود را به نحو احسن انجام دادند، بل‌که با نخبگان و به تعبیری خواص جامعه بود. جالب این‌جاست که ایشان در این بیانات حتی یک‌بار هم کلمه «وحدت» را به‌کار نبردند و این بدان معنی است که وحدت با هر ضرب و زوری قابل قبول نیست، کوتاه آمدن از اصول به بهانه وحدت قابل قبول نیست، اکنون دوران «علوی» حکومت آغاز گشته و باید سره از ناسره جدا گردد، باید مرز حق و باطل آشکار شود. ایشان از تربیت عقلانی و اخلاقی و قانونی نام بردند، چیزی که برخی از نخبگان امروز ما سخت بدان محتاجند. مهم‌ترین بخش سیاسی حرف‌های ایشان نیز آن چند پاراگراف آخر است که هشداری جدی برای برخی حضرات بود. سخنان ایشان به حدی جامع و پرمحتوا بود که دلم نیامد تنها فرازهایی را ذکر کنم؛ متن کامل‌اش را کپی کردم و برخی عبارات را پررنگ کردم. ضمنا پست قبلی نیز تکمیل شد(+).

     

    ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی، سیاسی
  • نوشته شده در  سه شنبه 88/4/30ساعت  6:30 عصر  توسط  
      نظرات دیگران()

    وَ الْوَزْنُ یَوْمَئذٍ الْحَقُّ  فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُون

    «حق» مبهم بود، شفاف شد، آن‌گاه که در کنار «علی» جای گرفت. «عدالت» مرده بود، زنده شد، آن‌گاه ‌که «علی» حاکم شد. «قرآن» کتاب بود، مجسم شد، آن‌گاه که «علی» امام شد. «اخلاص» واژه بود، تفسیر شد، آن‌گاه ‌که «علی» مکث کرد و سپس کشت. «علم» دانش بود، «معرفت» ‌شد، آن‌گاه که از سینه «علی» جوشید. «خدا» «واحد» بود، «احد» گشت، آن‌گاه ‌که مُوحّد «علی» شد. «خدا» کبیر بود، «اکبر» گشت، آن‌گاه ‌که «علی» خلق شد؛ چه بسا «آدم» دیگر تمییز نمی‌داد «علی» را از «عَلیِّ اَعلی»!


    نجف اشرف، قبه علویه از محل صافی صفا

    شاید به جرات بتوان گفت اشعاری که در وصف مولا امیرالمومنین علی علیه السلام سروده شده، چه از لحاظ کم و چه کیف، بی‌نظیر باشند. مرحوم علامه امینی نمونه‌های فراوانی را در کتاب گران‌سنگ «الغدیر» جمع‌آوری نموده. به دو مورد از این اشعار که متحیر می‌کند انسان را توجه فرمایید:

    1. در جلد3، ، ترجمه محمدتقی واحدی، بخش شعرهای غیبی، صفحه 29، شماره 13 (ج2 عربی ص15) چنین آورده:

    - حافظ گنجی در (کفایه) خود ص81 نقل کند که: چون علی (ع) در کعبه متولد گشت، ابوطالب پدر حضرت وارد کعبه شد و می‌سرود:

    یا رَبَّ هذَا الغَسَقِ الدَّجِیِّ      والقَـمَرِ المُـنبـَـلَـجِ المُـضِـیِّ
    بَیِّـن لَنـا مِن أمرِکَ الخَفِیِّ     ماذا تَرى فی اِسمِ ذا الصَّبِیِّ

    ای پروردگار این شب تیره و تار و آن ماه روشنی بخش درخشان. از صندوقچه اسرارت نام این کودک را روشن نما.

    بعد از این سخن شنید که گوینده‌ای نامرئی گوید:

    یا أهلَ بَیتِ المُصطَفَى النَّبِیِّ     خُصِّـصتُمُ بِالوَلَدِ الزَّکِیِّ
    إنَّ اسمَهُ مِن شامِـخ العـَلِیِّ     عَلِیٌّ اشتُقَّ مِنَ العَلِیِّ

    ای دودمان رسول اکرم! این نوزاد پاک ویژه خانواده شماست. نام او از جانب ساحت قدس الهی علی تعیین شده. چه، علی نامی است که از صفت الهی جدا شده است...

    2. در جلد13، ترجمه اکبر ثبوت، بخش بت شکنی، صفحه 37، شماره34 (ج7 عربی ص12) پس از آن‌که داستان مشهور دستور حضرت ختمی مرتبت به امیرالمومنین مبنی بر بالا رفتن از شانه‌های ایشان جهت شکستن بت «هبل» را نقل می‌کند، این شعر بسیار زیبا را می‌آورد. شعری که اشاره‌ای نیز به معراج پیامبر دارد:

    - و قال الشاعر

    قـیل لی قل فی علی مدحا     ذکـره یخـمـد نـارا موصــده
    قـلت لا أقدم فی مدح امرئ     ضـل ذو اللب إلى أن عبـده
    والنـبی الـمصطفى قـال لنـا     لـیـلة الـمعـراج لمـا صـعـده
    وضــع الله بـظــهـری یـــــده     فـأحـس القـلب أن قــد برده
    و عــــلی واضــع أقــدامــــه     فـی مــحــل وضــع الله یــده

    مرا گفتند ستایشی از علی بگوی، که یاد او آتش سوزان را فرو می‌نشاند. گفتم من به ستایش مردی نخواهم پرداخت که، شکوه وی چندان خردها را سرگردان کرد تا او را شایسته پرستش شمردند. پیامبر برگزیده به ما گفت، در شب معراج چون به جهان برین رسیدم. خداوند دست (توانای) خویش بر پشت من نهاد، تا دلم خنکی (دلپذیری در خود) یافت. و علی گام‌هایش را در همان‌جا گذاشت، که خداوند دست (توانای) خود را بر آن نهاده بود.

    گــفــت بــــر گــو ذکـر شـاه اولـیـا     آن‌کــه از ذکرش شود آتش خموش
    گـفتـم این اقـدام نـتـوانم که عقل     بــنـده گمره شـد و حـلقـه به گوش
    مـصـطفی فـرمود این‌سان بهر ما     چـون‌کـه رفـتـم جـانـب مـعراج دوش
    دست خود بنهاد حق بر کتف من     سرد شد قلبم سپس آمد به جوش
    لیک پای خویش جای دست حق     در ره دین خوش نهاد این خرقه پوش
    (احسانی طباطبائی)

    کتاب‌خانه امیرالمومنین علیه السلام و مرقد علامه امینی(ره)، نجف بازار «حویش»(+)



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی
  • نوشته شده در  دوشنبه 88/4/15ساعت  10:45 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    والسلام!
    [عناوین آرشیوشده]