وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَیهْمْ أَنِ اقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُواْ مِن دِیَارِکُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِّنهْم
یکم: در کوران جنگ سی و سه روزه بود که جهود اسرائیلی قانا را زدند و کردند آنچه دیدید. خون جلوی چشمها را گرفته بود، اما آخرش هم کسی نتوانست و نمیتوانست برای لبنان کاری کند و سرنوشت را خودشان رقم زدند. تنها کاری که از دست ما برمیآمد این بود که فریاد بزنیم و خشم خود را خالی کنیم و البته جوشن صغیر بخوانیم!
آن زمان وبلاغ نداشتم و یک پیشنهاد داشتم برای حکام عرب از جنس همان پیشنهاد روسری! آخرش مجبور شدم که یک وبلاگ تک پستی بزنم، یکی در بلاگفا و دیگری در پرشین، که اکنون فقط آن پرشینبلاگی فعال است؛ عنوان مطلب هم این بود: «ای مردصورتان،زنانتان را به نصرالله دهید!» یک پیشنهاد مَشتی داشتم برای برخی از این سردمداران عرب منتها بسان رویاهای دست نایافته است که اگر میشد چه میشد! این عکس را هم بگذارید کنارش و بخوانید(+).
دوم: سران اسرائیلی مثل «شارون» ملعون یک آرزویی داشتند که با خودشان به گور بردند و میبرند، و آن اینکه دوست داشتند یک شب بخوابند و صبح که بیدار شدند ببینند در غزه زلزله آمده و جماعت همگی زیر آوار مردهاند! حالا اولمرت و اعوان و انصار میخواهند به همان آرزو جامعه عمل بپوشانند که البته زهی خیال باطل!
از آن طرف فلسطینیها و در رأسشان «عرفات» یک تزی داشتند با این عنوان که «اسرائیل را در اتاقهای خوابمان شکست میدهیم» که منظور همان ازدیاد جمعیت فلسطینی بود که تقریبا بین فلسطینیها چه در کرانه و چه در نوار و از طیفهای مختلف جاافتاده بود. اما این یک روش مبارزه مسالمتآمیز است و خیلی دور از ذهن است که صرفا با همین روش بتوان راه بهجایی برد. تاکتیک «موشکها» هم با این موشکهای غیردقیقی که حماس دارد باز هم ثمر چندانی جز ایجاد رعب ندارد.
تنها تاکتیکی که میتواند در شرایط فعلی معادلات را به نفع فلسطین رقم بزند تاکتیک عملیات «شهادت طلبانه» است. اسرائیلیها و کلا یهود بسیار خسیس هستند و در عین حال جان عزیز و ترسو! محال است که در مذاکرات بتوان از اسرائیلیها چیز دندان گیری بهدست آورد، کما اینکه تاکنون هم ثابت کردهاند که به هیچ قراردادی پایبند نبوده و حاضر نیستند حتی یک وجب از خاک را بدهند؛ اما اگر پای جان به میان آید قضیه فرق خواهد کرد! حماس تا میتواند باید از اسرائیل تلفات بگیرد، چه در داخل اراضی 48 چه خارج از آن، آنوقت میتواند با قدرت حرفش را به کرسی بنشاند و گرنه حالا حالاها باید صبر کرد.
سوم: یک مقدار حرف و حدیث شده در باب ناصبیت فلسطینیها و... که اکنون صلاح نیست خیلی در این باب بحث کنیم. اما در همین حد بگویم که حماس جزو گروههای سلفی است و رگههایی از ناصبیت در میان برخی از سلفیها یافت میشود؛ در برخی از ایشان مثل وهابیت به شکل حادتر و در برخی خفیفتر، برخی هم مثل اخوانیهای مصر شاید حب اهل بیت علیهم السلام را هم داشته باشند. منطقه شام که تحت سلطه خاندان اموی بود نیز محل تجمع نواصب بود. در بین کشورهای خاورمیانه شیعیان کمترین تعداد را در فلسطین و اردن امروزی دارند (چیزی در حد صفر). قرار نیست چشمها را بر واقعیات ببندیم و لاپوشانی کنیم، اما در شرایط فعلی که صهیونیسم دشمن اول و اصلی همه ماست، ما موظف به مقابله با دشمن مشترک هستیم. خاطراتان باشد در مطلب قبل صریحا به دوستان و دشمنان شیعه در شرایط فعلی اشاره شد(+).
چهارم: یک مطلبی را در روزنامه «الشرق الاوسط» سعودی دیدم با تیتر «یوم عاشوراء.. یوم شکر لا یوم نیاحة» نوشته «عائض القرنی» نویسنده کتاب مشهور «لاتحزن» که در تیراژ بالایی در کشورهای عربی به فروش رفته.
جناب شیخ اولش روایت جعلیای نقل کرده که یهود برای نجات موسی از فرعون در روز عاشورا روزه میگرفتند و سپس پیامبر این حرکت را دید و به ایشان گفت: ما به موسی اولیتر از شماییم، پس خودشان هم این روز را روزه گرفته و توصیه به روزهاش نمودند و الخ.بعد جناب شیخ روضه میخواند که ببینید پیامبر ما با یهود اظهار همبستگی میکرد اما چگونه است که فرزندان آنها اکنون در غزه چه و چه با مسلمانان میکنند والخ.
جناب شیخ بعد از این روضه یکباره گریز میزند به صحرای کربلا که بله روز عاشوا روز شکر و ذکر و عبادت و نه نوحه است! جالب اینجاست که اباعبدالله الحسین علیه السلام را با عنوان شهید میخواند و بر قاتلانش لعن میفرستد و از خودش برای امام تعیین تکلیف میکند که اگر اکنون زنده بود راضی به لطم بر صورت و پاره کردن لباس و اینها نبود! بعد هم تشکر میکند از عقلای قوم شیعه که اتباعشان را از این اعمال نهی کردند.
بعد از این دو روضه جناب شیخ دکتر! میرسد به روضه آخر که بله ما باید از مظلوم به غض نظر از دین و ملیت و آئینش حمایت کنیم و در برابر ظالم و طاغوت ایستادگی کرده و با آنها همکاری نکنیم والخ!
حوصله پرداختن به دیکته جناب قرنی را ندارم چون دیکتهای نوشته پر از غلط غولوط و یحتمل منفی دو بشود. من نمیدانم دم خروسشان را باور کنیم یا قسم حضرت عباسشان را؟! فقط خدمت این هایی که به صورت ناجوانمردانه به عزاداریها و عزاداران هجوم میآورند عرض کنم که همین مانده بود که یک شیخ سعودی از شما تشکر کند! واقعا وای بر ما!
حاشیةالتحریر:
1. میخواستم یک تتمه بنویسم در باب حمایت و وظیفه امروزیمان که دیدم هر کاری بکنیم آخرش خود فلسطینیها تعیین کننده اصلی مبارزه خواهند بود. ما نهایتا در حد همین تظاهرات و نوشتن و فریاد زدن و تحریم کالاهای اجنبی-منظور تمام حامیان و دوستان اسرائیل نیز هست- بتوانیم کاری کنیم. رهبری هم اشاره کردند که فشارهای سیاسی و مردمی باید ادامه پیدا کند(+).
2. اینجا ترکیه است، کشوری که تابستانهای معروف و سواحل افتضاحی دارد. زنان عزادار ترک در کشور لائیک را ببینید که چگونه با وقار و حجاب برای سرورشان عزاداری میکنند(+) (+)، آنهم از تظاهرات و حمایتهای شورانگیزشان از غزه(+) (+)؛ بعد بگذارید کنار تصاویر دختران و زنان تهرانی در شبهای ماتم و عزا، آدم نمیداند سر کی فریاد بزند. اما مطمئنا همه ما در قبال این وضعیت نابهنجار مسئولیم؛ آقایان اگر عرضه دارند کمی به وضعیت بدحجابی و لاقیدی در ایام سوگواری رسیدگی کنند.
3. وقتی یک گذری به این فرندفید و کلوپ و توییتر و قس علی هذا میزنم و بچه بازی و رفتارهای برخی از بچه مذهبیهای نت بهخصوص آنها که سِمَت طلبه را هم دارند میبینم، تاسف میخورم، نه شاید هم بخندم، یا اصلا بگویم به من چه؟ بگذار دلشان خوش باشد! آخر برادر و ایضا خواهر من! یک کاری که میکنید باید هدف داشته باشد یا نه؟ آخر این چهجور تبلیغ دین و مذهب است که ظاهر و باطنش با بیدین و مذهبها فرقی ندارد؟ فرقش در همان ریش و چادر است؟ سوراخ دعا را گم نکنی دلانگیز! بلاتشبیه مثل حرام خوری که میرود برای امام حسین سینه میزند و آن حرام خوری که از بیخ و بن ماجرا را قبول ندارد، فکر میکنید سر بزنگار کدام با اماماند و کدام علیهاش؟! من واقعا هدف و انگیزه این قرتی بازیها و رفیقبازیهای مجازی را نمیدانم، اگر شما میدانید ما را روشن نمایید! میدانم اینها که میگویم برای برخی بسیار گران است و سوزناک! اما بیخیالی طی میکنند و خود را به نشنیدن میزنند! ملالی نیست عزیز جان، این نیز بگذرد... امان از غضنفرهای خودی!
فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً
یکم: اینکه فرمودهاند:«کُل یَومٍ عاشوراء و کُل أرضٍ کَربلاء» یعنی اینکه عاشورا به وسعت تاریخ و به پهنای زمین است، پس در هر مکان و زمان مکن است جنگی باشد میان «حسین» و «یزید» زمانه، جنگی میان حق و باطل، جنگی میان نیروهای اهورایی و نیروهای اهریمنی، جنگی میان هواداران «الله» و هواداران «ابلیس».
دوم: در این نبرد تشخیص دوست و دشمن بسیار مهم و حساس است، اول باید شناخت که دشمن کیست بعد با او به مقابله پرداخت. چه بسا کسانی به واسطه عدم شناخت و تشخیص صحیح، خودی را با غیر خودی اشتباه گرفته و نیروی خود را جهت نابودی دوستان خود بهکار گرفته و از دشمن اصلی غافل گردند!
سوم: ملاک دوست و دشمن برای پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام کاملا روشن و واضح است. از زبان امام معصوم در «عاشورا» آمده:« سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُم »در «جامعه کبیره» نیز همین فراز نقل گردیده. پس ملاک نه دین و مذهب و نه ایل و طایفه و نه حزب و گروه است، بل ملاک دوستی و دشمنی با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است.
با توجه بدانچه گفته شد اگر بخواهیم مصداق یابی کنیم؛ «صهیونیستها، وهابیون و نواصب» دشمنان، «حزب الله» دوستان و «حماس» دشمنانِ دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و متعاقبا پیروانشان هستند. این قسمت آخر را را صریح گفتم تا در تشخیص «شمر» و «حسین» زمان امر بر دوستانمان مشتبه نگردد و گمان نکنند هر کجا خون هست همانجا نیز کربلاست و حسین زمان علیه یزید زمان بهپا خواسته؛ اما ما حسب وظیفهای که داریم کماکان از مظلوم دفاع میکنیم(+) در حالیکه مطمئنم هیچ بخاری از پیروان مکتب خلفای سهگانه لعنةالله علیهم بلند نخواهد شد.
در ضمن این قسمت پیام آقا که فرمودهاند:« همهی مجاهدان فلسطین و همهی مؤمنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بیدفاع غزهاند و هر کس در این دفاع مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و اُحد در محضر رسولالله صلیاللهعلیهوآله محشور شود.» خودش نوعی اجازه غیرمصرّح جهاد است؛ کسی دلش را خوش نکند به این تجمات و تحصنات آبدوغخیاری و بیخود منتظر ننشیند تا رهبری صریحا بیاید و فتوای جهاد صادر کند.
حاشیةالتحریر:
1. حکما اسم «پاراچنار» را شنیدهاید. نمیدانم ما را چه شده که نسبت به فجایعی که در حق شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام در پاکستان و یمن و... صورت میگیرد اینچنین بیتفاوتیم. دولت به فرض برای خودش مصالحی داشته باشد اما حضراتی که ادعا دارند چرا صدایشان در نمیآید؟ پاراچنار مظلومتر از غزه است(+).
2. این حضراتی که افتادهاند به جان هیئات و نمادهای عزاداری و... و هر سال دایره را تنگتر میکنند شک دارم که عاقبت بهخیر شوند و به آسانی بمیرند(+).
از آنطرف عدهای هر ساله از خود نوآوری به خرج داده و شیوههای بدیع عزاداری خلق میکنند! عزای عبور از آتش گداخته –که البته سالیان نه چندان دور نیز رواج داشته- چند سالی است که در مشهد برپا میشود، جدیدترین نوعش را که تازه شنیدم، غلطیدن بر روی شیشه، عبور از روی خار و خاشاک و جلسات مخصوص لطم و خراش صورت است که ایضا در مشهد مقدس برگزار میشود.
نه در ورای آن برخوردها معرفتی خوابیده و نه در پس این افراطها! آنها فشار میآورند و اینها بدتر میکنند! اگر همه خود را با صاحب عزای اصلی هماهنگ کنند، مطمئنا اینقدر اختلاف بین دوستان و محبین اهل بیت ایجاد نخواهد شد. این یکی از همان نمونههایی است که اشاره شد که خودی با غیر خودی اشتباه گرفته میشود.
نمیدانم این حضراتی که به این راحتی با عزاداران برخورد میکنند چقدر سواد «امنیتی» دارند؟ چرا باید شرایط را به سمتی سوق دهند که هیاتهای مذهبی جایی بشود برای افراد ضدانقلاب و معارض؟ هیأت و حسینیه در خدمت انقلاب بود و در کنار مسجد فرصت محسوب میگردند، حالا چرا این فرصت را به دست خودمان تبدیل به تهدید کنیم؟ شاید اگر همان چند سال پیش آنقدر خشن برخورد نمیشد و میگذاشتند قضیه روال طبیعی خود را طی کند الان دیگر شاهد غلطیدن از روی شیشه و ابداعات عجیب و غریب دیگر نبودیم. این را هم اضافه کنم که شاید جزو محالات باشد که بتوان قمهزنی یا امثال آنرا حذف کرد، شاهد مثال هم همین عراق که در زمان صدام یزید کسی حق عزاداری نداشت چه رسد به قمهزنی و پس از سقوطش هر ساله در عاشورا، کربلا غرق خون میشود. از ما گفتن!