فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُم
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان ایمان و ثبات قلب و قدم داشتند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان بصیرت و بینش داشتند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان فهم و شعور داشتند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان عقل و درایت داشتند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان تحلیل و آگاهی داشتند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان ولایت پذیر بودند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان مقاوم و پایدار بودند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان کلینگر و عمیق بودند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان مَرد بودند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان جُربُزه و جُراَت داشتند.
کاش برخی از خواص ما به اندازه سیدحسنِ لبنان جَنَم و جیگر و چیز (چیز واقعی، نه چیز کلامی) داشتند!
اصلا چرا به اندازه سیدحسنِ لبنان، کاش به اندازه همان مجیدسوزوکی پامنار اینها را داشتند.
کاش برخی از خواص ما بروند و زانوی ادب مقابل سیدحسنِ لبنان زنند و درس بیاموزند، گرچه امیدی نیست. اینانی که مقابل رهبر سیدحسن زانوی ادب نزدند و درس نیاموختند، حالا...؟
این سیدحسن، دیگر فقط سیدحسنِ لبنان نیست، سیدحسنِ لبنان و ایران و عراق و فلسطین و دهها جای دیگر هم هست، سیدحسنِ اسلام و تشیع است، سیدحسنِ قلبهاست.
سیدحسن ما آیت الله زاده نیست، فئودالزاده و خانزاده نیست، تاجرزاده و اشرافزاده نیست، سیدحسن ما زاده یک فرد عادی است، اما ریشه در 1400 سال تاریخ رنگین شیعه دارد، تاریخی که با سرخی خون و سبزی عقل و سفیدی صُلح عجین گشته.
آدمی وقتی این رویشها را میبیند، ریزشها را بالکل فراموش میکند. کار خدا را ببینید، تندیس کوچک «سیدعلی» را باید امروز در لبنان ببینیم.
خداحفظ کند چنین مردانی را