سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر

مقدمه این بحث اصلا در قد و قواره و اندازه امثال من نیست، اما از باب تلنگری برای تفکر بد نیست. مباحث عرفانی و فلسفی‌اش هم به عهده خودتان.

خیلی خلاصه بگویم، توحید توحید که می‌گویند نه این‌ است که معتقد باشی خدا یکی (واحد) است و بس، بل‌که اعتقاد داشته باشی فقط او (هو) خداست (احد) و خدایی می‌کند و این‌که همه چیز را از آن او و مخلوق او بدانی و «غیر» را دیگر دخیل ندانی. به قول گفتنی: «لامؤثّر فی الوجود الّا الله» و صد البته این مراتبی دارد. ما که عقلمان نمی‌رسد ولی می‌گویند سوره توحید تمام حرف را زده. در آن مراتب بالاتر، شرک خفی هم دیگر جایی ندارد. برای این‌که بدانید خداوند چقدر از شرک بیزار است سری به آیات مربوطه بزنید، مثلا 48 و 116 سوره نساء یا آیه اول سوره توبه یا آیه پانزدهم سوره لقمان و الخ... گمانم خلاصه شرک خفی هم این باشد که غیر ذات خدا را هم در معادلاتت راه دَهی و برایشان جایی بگذاری و رویشان حساب باز کنی.

محل بحث یا به قول علما شاهد مثال: شرک خفی از نوع انتخاباتی در سطح نامزدها و کاندیدها یعنی این که فکر کنیم تبلیغات می‌تواند تعیین کننده و سرنوشت‌ساز باشد، یعنی این‌که سوت و کف‌ و شعارها فریبمان دهد که بله کار تمام است، یعنی این‌که برای رای جمع کردن دست به هر کاری و هر ترفندی و هر کس و ناکسی بدهیم، آخرش یعنی این‌که گمان کنیم این رای مردم است که ما را رئیس جمهور می‌کند، در حالی‌که این خدای همین مردم است که به صریح آیه‌اش مُلک را به هرکه خواهد دهد و از هرکه خواهد ستاند و هر که را خواهد عزت دهد و هر که را خواهد ذلیل کند والخ... خدای همین مردم است که اگر بخواهد می‌تواند قلوب‌شان را در کمتر از آنی به سمت کسی متحول کند: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مسلّماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مى‏دهد!) (مریم 96).

شرک خفی از نوع انتخاباتی در سطح رای دهندگان نیز در یک کلام یعنی این‌که آدمی گمان کند زندگی‌اش و راحتی‌اش و رفاهش و غیره‌اش بسته به این آقایان دکتر و آن آقای مهندس و یا آن جناب شیخ است. نه اخوی یا احیانا اُختوِی! رزق و روزی و راحتی می‌خواهی؟ کلیدش دو کلمه است، تقوی و توکل: «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَعَل لَّهُ مخَرَجًا(2)وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَل عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شىَ‏ءٍ قَدْرًا(3)» (و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏کند، (2)و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏دهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را مى‏کند خداوند فرمان خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چیزى اندازه‏اى قرار داده است! (3)» (طلاق 2و3)

حالا إن قُلت نیاورید که پس چطور امام(ره) فرمود: «میزان رأی ملت است»، یا انگ نزنید که طرف ضدانقلاب و حجتی و فلان و بهمان است و می‌گوید رای ندهید و رای دادن شرک خفی است و الخ... نه جانم،بده، خوبش را هم بده، ولی قربة الی الله بده؛ همانی که آسد علی خامنه‌ای گفت. بلاتشبیه مثل نماز، هم نیتش باید درست باشد (چرایی رای دادن)، هم ظاهرش (اصل رای دادن) و هم باطنش (به که رای دادن). فتأمل!

حاشیةالانتخابات:

1. انتخابات یک دوره نسبتا کامل مطالعات سیاسی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی است. فضای باز ایام انتخابات لایه‌های زیرین و کمتر در معرض دید را نمایان می‌کند. البته آن‌چه در این قاب دیده می‌شود باز هم تام و کامل نیست. چرا که جمع کثیری از مردم بنا به هر دلیلی توجهی به انتخابات ندارند، که خود موضوع یک تحقیق مجزاست که چرا برخی عمدا یا سهوا به راحتی از کنار انتخابات می‌گذرند و توجهی از خود نشان نمی‌دهند.

شگردهای مختلف تبلیغاتی یکی از موضوعات مجزایی است که بررسی می‌شود. در دوره اخیر شگردهای نوینی بروز یافت که قبلا کمتر مسبوق به سابقه بود. استفاده گسترده از ابزارهای مدرن و تکنیک‌ها و هنرهای جدید و نو مثل ورود موسیقی رپ به صحنه، استفاده از رنگ‌ها و نمادها و شعارهای ملی و مذهبی و... جالب این‌جاست که این شگردها نه فقط از سوی یک ستاد بل‌که از سوی ستادهای دو رقیب اصلی پی‌گیری می‌شوند و این کاملا حساب شده می‌باشد، چرا که ایشان نمی‌خواهند برای خود گروه و طبقه معینی را تعریف کنند، در واقع از سنتی‌ها و مدرن‌ها، مذهبی‌ها و غیرمذهبی‌ها و... همه جزو گروه‌های هدف تعریف شده‌اند. این می‌تواند ضریب امنیتی نظام را افزایش دهد، چرا که هر ایرانی، با هر سلیقه و عقیده‌ای، صرفا با داشتن ملیت ایرانی می‌تواند سهمی در جمهوری اسلامی داشته باشد و نقشی ایفا کند و احساس بی‌خودی و پوچی و بی اثری پیدا نکند. حرف بسیار است و حوصله‌اش نیست. اگر خوب و دقیق به انتخابات بنگرید، دانشگاه نرفته حداقل یک کارشناسی علوم سیاسی از نوع دولتی را برایتان تضمین می‌کنم، البته بدون وجاهت قانونی و فقط برای دل‌خوشی!

انتخابات دهم ریاست جمهوری، یک ویژگی خیلی مهم هم دارد و آن این است که تقریبا همه نامزدها و حامیان‌شان در پی تغییرات اساسی هستند. فقط محل نزاع در این است که چه تغییر کند! در مورد اهداف نامزدها هم ظاهر امر این است که احمدی‌نژاد می‌خواهد کشور را برساند به آرمان‌شهر، رضایی می‌خواهد برساند به ایران 1404، موسوی می‌خواهد برگرداند به چهار سال پیش و کروبی هم می‌خواهد ببرد به ناکجاآباد! :دی

2. چه خوش گفته مرحوم سعدی: «دو درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشه در اقلیمی نگنجند». این هم مصداق دو درویشش که مال چند سال پیش و آن باجه تلفن‌های زرد و خاطره‌انگیز است؛ مصداق دو پادشه‌اش هم که دیگر واضح است و تصویر نمی‌خواهد!

 



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی، سیاسی
  • نوشته شده در  دوشنبه 88/3/18ساعت  9:58 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()

    یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ

    مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا
    آن کسان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهاى شایسته کنند. خدا گناهانشان را به نیکیها بدل مى‏کند و خدا آمرزنده و مهربان است

    قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا «103» الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا «104» أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا «105»
    بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانى هستند؟ (103)آنها که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده با این حال، مى‏پندارند کار نیک انجام مى‏دهند!» (104)آنها کسانى هستند که به آیات پروردگارشان و لقاى او کافر شدند به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانى براى آنها برپا نخواهیم کرد! (105)

    عن رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و اله و سلم: «إنّی اُحِبُّ مِنَ الصِّبیانِ خَمسَةَ خِصالٍ: اَلأَوَّلُ أنَّهُمُ الباکوُن، اَلثّانی عَلَی التُّرابِ یَجتَمِعونَ، الثّالِثُ یَختَصِمونَ مِن غَیرِ حِقدٍ، الّرابعُ لا یَدَّخِرونَ لِغَدٍ، الخامِسُ یُعَمِّرونَ ثُمَّ یُخَرِّبونَ.» زهرُ الرّبیع،چاپ سنگی،ص259

    از رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم است که: من پنج خصلت از کودکان را دوست می‌دارم، اول این‌که آن‌ها می‌گریند، دوم این‌که بر روی خاک گرد هم می‌آیند، سوم این‌که با یکدیگر درگیر می‌شوند بدون این‌که کینه‌ای از هم به دل بگیرند، چهارم این‌که برای فردایشان نمی‌اندوزند، پنج این‌که می‌سازند و سپس ویران می‌کنند.

    حاشیةالتحریر:

    1. آن‌که در بالا می‌بینید آسِدصالح، اخوی‌زاده خودمان است، که البت شباهت چندانی به من یکی ندارد. این‌هم آسِد حسین، از بروبچز جداً فعال و ورزشکار و خون‌گرم روزگار که از همان دقایق اولیه از سروکول آدم بالا می‌رود و آرام نمی‌گیرد تا یک عکس حسابی ازش بگیریم. البته تعجب ندارد، چون طرف بچه بغداد است(+).

    2. اگر می‌خواهید یک سریال فارسی به معنای تمام و کمال ببینید، ماه عسل از شبکه دو را ببینید. از آن سریال‌ها که سر و تهش کاملا مشخص است و فقط می‌خواهد وقت مردم را با یک چیزی پر کنند. وقتی نویسنده و کارگردانش آن خانم و آقای جوان باشند دیگر تکلیفش مشخص است. آن از خطبه عقدی که بدون رضایت پدر خوانده شد و بعدش هم دختر و پسر نامحرم با هم مثل زن و شوهر رفتار می‌کنند، آن‌هم از اختلاط‌های همیشگی سریال‌های تلویزیونی؛ بعد هم که خان بابا سکته می‌کند، همه نماز خوان می‌شوند و دست به دعا می‌برند و بلافاصله حالش خوب می‌شود. تبلیغ نماز دیگر از این زشت‌تر و مصنوعی‌تر و مستقیم‌تر نمی‌شود. نتیجه‌گیری اخلاقی‌اش هم این می‌شود که کاربرد نماز فقط در مصائب و سختی‌هاست و بعدش نیز بلافاصله حاجاتتان برآورده می‌شود! و اگر می‌خواهید کمی حالت تهوع بهتان دست بدهد، آن دو جوانک که فرستاده‌اند جنوب با آن حرکات نمایشی بی‌خودشان را ببینید؛ آن یکی که کوچکتر نشان می‌دهد واقعا... اما برنامه فتیله و عمو قناد انگاری چیزهای خوبی هم یاد می‌دهد و بدش نیست. مدیری در شبکه سه باز هم خوب کار کرده و دارد معایب و به‌اصطلاح بدآموزی‌های قبلی را برطرف می‌کند. برنامه‌های مستند سیما هم جالب انگیز بود. فیلم‌ها را خیلی تعقیب نکردم ولی ظاهر امر نشان می‌داد چندان چسبناک نبودند به‏جز تعدادی. پهلوانان نمی‏میرند! هم مثل هر سال با اجرای تکراری جاودانی و حضور داور بین‌المللی معروفش، که هزار ماشاءالله هر سال جوان‌تر از پارسال، کمی از اوقات فراغت را پر می‌کرد. فقط حیف شد مجتبی ملکی حذف شد و بالاخره ما این جوان را در لباس دامادی ندیدیم! علی دایی جان هم به سلامتی انگار فعلا از تیم ملی خداحافظی کرده! نمی‌‌دانم در این مملکت فوتبال کثیف‌تر است یا سیاست؟ ولی در هر دو به طرفةالعینی از آسمان به زیرزمین و بل‌که بالعکس پرتاب می‌شوی. این‌ها مشاهدات یک ایرانی از سیمای جمهوری اسلامی در نوروز88 بود که نه به سفر رفت و نه در منزلش ماهواره داشت.

    البته همه این‌ها یک طرف، برنامه‌های سیما پس از رحلت حاج خانم ثقفی یک طرف؛ که اوج بدسلیقگی و دست و پاچلفتی و هزار چیز دیگر را نشان می‌داد. بد‌تر از این نمی‌شد آن مرحومه را در ذهن مخاطب تخریب کرد. برداشتند روال عادی برنامه‌ها را در شبی که همه منتظر سریال‌ها بودند قطع کردند و به‌جایش کلیپ یاد امام و شهدای حدادیان را پخش کردند و برای این‌که ربطش بدهند با آن مرحومه وسطش چند تصویر تکراری از ایشان را به زور جا می‌دادند. آمدند از ایشان تعریف کنند، آقای گزارش‌گر کاربلد گفت که ایشان نزد امام جامع‌المقدمات می‌خواند! آخر عمو می‌دانی جامع‌المقدمات پایه چند حوزه است که این‌را با آب و تاب دادی به خورد ملت؟ به‌جای این‌که از فضیلت‌های زنانه و مادرانه ایشان تعریف کند، ایشان را با تسلطش به دو زبان فرانسه و عربی معرفی کرد و نتیجه گرفت که ایشان علوم مختلف را از این طریق پی‌گیری می‌کردند! می‌آیند اَبرویش را درست کنند می‌زنند چشمش را هم کور می‌کنند! کار این جماعت از سوراخ دعا و این حرفها گذشته، فکر کنم کم کم سوراخ دعا و سوراخ موش و سوراخ جاهای دیگر را هم قاطی کنند!!

    3. خدا عاقبت ما را ختم به‌ خیر کند!



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی، صدا و سیما
  • نوشته شده در  سه شنبه 88/1/11ساعت  7:7 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()

    سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِید

    حُکما نام «توحید مُفضّل» به گوشتان خورده است. توحید مفضّل سلسله مباحثی در باب اسرار و شگفتی‌های خلقت و آفرینش و حکمت آنهاست که امام «جعفر‌بن‌‌محمد‌‌الصادق» علیه ‌السلام در چهار جلسه به یکی از یاران جلیل‌القدر خود به نام «مُفضّل‌‌بن‌‌عمر» تعلیم می‌فرمایند. مفضل پس از مشاجره‌ای لفظی که با «ابن‌‌ابی‌العوجاء» بر سر مبدأ هستی داشته با حالت ناراحتی به نزد امام صادق علیه‌‌ السلام رفته و ایشان نیز موعدی برای او تعیین می‌کنند تا نزد ایشان رفته و برخی از اسرار و شگفتی‌های آفرینش و حکمت آنها را بر وی عرضه کنند. مجلس اول مباحث خلقت انسان، مجلس دوم به حیوانات، مجلس سوم به طبیعت و مجلس چهارم به پاسخ به برخی شبهات مطرح و رایج اختصاص دارد. این مباحث به صورت یک کتاب مستقل تدوین گشته که به «توحید مفضّل» مشهور شد. مطالعه این کتاب به تمام سنین مختلف توصیه می‌شود، چرا که هر کس در حد فهم خود می‌تواند از آن بهره برد. این‌هم یک توصیه تکراری و نه چندان موثر به نظام آموزشی، که جا دارد حداقل بخشی از این کتاب ارزشمند را به‌جای برخی مباحث تکراری و کسل کننده در کتاب‌های معارف بگنجانند.

    مطالعه کتاب با خودتان؛ اما در این‌جا بخش‌های جالبی از این کتاب را که در باب شگفتی‌های خلقت انسان است می‌آورم. امید که با دیده روشن مطالعه فرمایید و از افکار انحرافی پرهیز کنید. متونی که در پی می‌آید برگرفته از کتاب «توحید مفضّل، شگفتیهای آفرینش از زبان امام صادق علیه السلام» ترجمه و نگارش نجفعلی میرزایی، انتشارات هجرت، می‌باشد.

    آفرینش آدمی و تدبیر جنین در رحم

    «ای مفضّل سخن خود را با بیان آفرینش انسان آغاز می‌کنیم. تو نیز بکوش که از آن پند گیری. اول این‌که: تدبیر چنان شد که جنین، در رحم در پسِ سه ظلمت، پوشیده ماند: شکم، رَحِم و بچه‌دان، جایی که توان چاره‌اندیشی برای اخذ غذا و دفع ناروا را ندارد. نه صلاح خویش می‌داند و نه ضرر خویش می‌راند. خون حیض برای او غذاست، چون آب برای گیاه. پیوسته غذایش چنین است.» در این قسمت امام علیه السلام اشاره به محل رشد جنین و یکی از علل قطع عادت ماهانه در دوران بارداری می‌کنند. پس از آن چگونگی تولد، تغدیه، رشد دندان و بالغ شدن او را نیز شرح می‌دهند که مطالعه‌اش با خودتان.

    آفرینش آلات مجامعت و شکل مناسب آنها

    «اینک ای مفضّل بنگر که چگونه در مرد و زن، آلات مجامعت آفرید. همه در صورتی که شایسته است. برای مرد آلتی بلند و کشیده قرار داد تا به قَعر رَحِم برسد و بتواند نطفه‌اش را در آن بریزد. برای زن نیز ظرف گودی را آفرید تا هر دو آب را یک‌جا گردآورد، فرزند را جای دهد و گشاده شود تا او استحکام یابد. آیا این از تدبیر حکیم لطیف نیست؟ [تَعالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُون] بدرستی که خدای، منزه از شرک مشرکان است.(سوره نمل، آیه63)» ایشان در جای دیگر نیز مواردی را در خصوص آلت مردانه بیان می‌کنند.

    چگونگی آفرینش مَخرج

    «اینک ای مفضّل در نعمت‌هایی که خدا جلّ و علا در خوردن، آشامیدن و آسانی دفع زواید قرار داد اندیشه کن و درس عبرت بگیر. آیا حکیمانه نیست که در ساختن یک سرا، مستراح در پوشیده‌ترین جایگاه قرار گیرد؟ خداوند نیز مجرای خروجی انسان را در مخفی‌ترین جای قرار داد. آن‌را در پشت او ظاهر نکرد و در جلویش ننهاد. بل‌که در جایی از دیدگان پوشیده است. ران‌ها و لگن‌ها آن‌را با گوشت در بر گرفته‌اند و پوشانده‌اند. هرگاه که انسان به قضای حاجت نیازمند گشت و به آن هیأت معمول نشست، مخرج چنان می‌گردد که سنگینی فضولات را براحتی دفع می‌کند. خداوند، والامرتبه است، کسی که نعمت‌هایش عیان و عطایش بی‌پایان است.»

    آن‌چه ذکر شد مواردی ساده است که ما بارها با آن سروکار داشته‌ایم، اما بعید می‌دانم کسی تا به‌حال در مورد آلت و یا مخرج خود با این دید نگریسته باشد و آنها را دارای حکمت و بل‌که نشانه‌هایی از خالق عظیم هستی بداند. تازه پس از این همه معارف و شگفتی که امام علیه اسلام نقل می‌کنند، در پایان به مفضّل می‌فرمایند که: «ای مفضّل دل خود را فارغ گردان و ذهن و اندیشه و آرامشت را نگاه دار که در آینده از دانش ملکوت آسمان‌ها و زمین و آفرینش شگفت در آنها و میان آنها و درباره انواع فرشتگان و صفوف، مقامات و مراتب آنان تا سدرةالمنتهی و آفرینش جن و انس تا زمین هفتم و آنچه در تحت آن است برای تو شرح خواهم کرد. آن‌گونه که آن‌چه اکنون می‌دانی تنها جزئی از آنها می‌شود

    گمان می‌کنم چند دسته از ما شیعیان بیشترین ظلم را در حال حاضر در حق ائمه اطهار علیهم السلام روا می‌دارند؛ حتی شاید بیش از نواصب و وهابیون. دسته‌ای که می‌خواهند صرفا با تمسک به کرامات و امور ماورائی و خارق‏العاده امام را به عوام معرفی کنند و در این بین حتی به روایات ضعیف و مسائل غیرعقلی و خرافی که چه بسا لوث کننده و تنزیل کننده مقام امامند، متمسک می‌شوند و در نهایت امام را به عنوان یک غیر بشر معرفی می‌کنند. در حالی‌که ارزش ائمه اطهار به کرامات و امور خارق عادتشان نبود، ارزش ایشان در آن بود که از جنس انسان بودند و به مقامی رسیدند که هیچ مخلوق الهی به آن نرسیده و نخواهید رسید. اینها همان دوستان جاهل و نادانند. از آن‌طرف دسته دیگر که حال یا غرض دارند و یا مرض و یا در جهل مرکب فروافتاده‌اند، چنان سطح امام را نازل می‌کنند که تو گویی در هر زمانه می‌شود چند نفر به جایگاه امام و یا بالاتر از آن دست یابند! مباحث و شبهاتی که هر روزه در حال طرح است از این قسم است. دسته دیگر نیز امثال ما هستیم که تماشاچی شده‌ایم و نه جحدی و نه تلاشی می‌نماییم تا جایگاه حقیقی امام را از قلب قرآن کریم و روایات بیرون آوریم. فتأمل.

    حاشیةالتحریر:

    همه برنامه‏های صدا و سیما یک طرف، اخبارش یک طرف؛ همه اخبارش یک طرف این جمله «با صلوات بر محمد و آل محمد»ش یک طرف. انصافا نمی‏دانم کدام آدم خوش سلیقه‏ای! که قلبش برای دین و آیین می‏تپد، دستور قرائت این جمله را در ابتدای اخبار داده؟! یک آدم بد سلیقه! و با جُربزه هم پیدا نمی‏شود که دستور حذفش را بدهد. آخر آدم ناحسابی می‏خواهی چه‏ را ثابت کنی با این جمله؟ با گفتن این جمله اخبارت دینی شد؟ همه جایت دینی شده که حالا چسبیدی می‏خواهی اخبارت را هم دینی کنی؟ به خدا عقل هم چیز خوبی است. آخر مگر انسان چند سوراخ در بدن دارد که اینها اینقدر سوراخ دعا را گم می‏کنند؟ جان مادرتان حداقل دست از سر محمد و آل محمد بردارید. آدم دوست دارد موهای صورتش را بکَند از دست این موجودات خبری صدا و سیما!



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی، اهل بیت علیهم السلام
  • نوشته شده در  یکشنبه 87/12/25ساعت  6:39 عصر  توسط  
      نظرات دیگران()

    وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ

    ولادت امام رئوف توفیق نشد این حدیث را نقل کنم، حالا نوبت به شهادتشان رسید. فکر می‌کنم آن‌قدر واضح و پرمغز هست که نیازی به توضیح و تفسیر نداشته باشد. ما سکوت می‌کنیم تا شما بهتر تامل کنید!

    «وَ فِی عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ الْهَرَوِیِّ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا قُلْتُ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ قَالَ یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا الْحَدِیثَ» (حضرت فرمودند: خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند، گفتم چگونه امر شما زنده می‌گردد؟ فرمودند: علوم ما را بیاموزد و به دیگران بیاموزاند، همانا اگر مردم خوبی سخن ما را بفهمند از سخن ما پیروی می‌کنند). وسائل الشیعة ج27 ص93

    حاشیةالتحریر:

    حال ببینم آیا می‌توانید یک رابطه منطقی بین حدیث فوق و تصاویر ذیل پیدا کنید؟

    خودتان شرح دهید!

     

    وقتی کار و کاسبی رونق بگیرد و طرف سرش شلوغ شود باید هم «أرض» را عرض بنویسد! ولو این‌که شهر مقدس قم باشد!

     

    این‌هم یکی دیگر که پر از غلط غولوط است(+)



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی، اهل بیت علیهم السلام
  • نوشته شده در  پنج شنبه 87/12/8ساعت  3:13 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()

    فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً

     

    یکم: این‌که فرموده‌اند:«کُل یَومٍ عاشوراء و کُل أرضٍ کَربلاء» یعنی این‌که عاشورا به وسعت تاریخ و به پهنای زمین است، پس در هر مکان و زمان مکن است جنگی باشد میان «حسین» و «یزید» زمانه، جنگی میان حق و باطل، جنگی میان نیروهای اهورایی و نیروهای اهریمنی، جنگی میان هواداران «الله» و هواداران «ابلیس».

    دوم: در این نبرد تشخیص دوست و دشمن بسیار مهم و حساس است، اول باید شناخت که دشمن کیست بعد با او به مقابله پرداخت. چه بسا کسانی به واسطه عدم شناخت و تشخیص صحیح، خودی را با غیر خودی اشتباه گرفته و نیروی خود را جهت نابودی دوستان خود به‌کار گرفته و از دشمن اصلی غافل گردند!

    سوم: ملاک دوست و دشمن برای پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام کاملا روشن و واضح است. از زبان امام معصوم در «عاشورا» آمده:« سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُم »در «جامعه کبیره» نیز همین فراز نقل گردیده. پس ملاک نه دین و مذهب و نه ایل و طایفه و نه حزب و گروه است، بل ملاک دوستی و دشمنی با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است.

    با توجه بدان‌چه گفته شد اگر بخواهیم مصداق یابی کنیم؛ «صهیونیست‌ها، وهابیون و نواصب» دشمنان، «حزب الله» دوستان و «حماس» دشمنانِ دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و متعاقبا پیروانشان هستند. این‌ قسمت آخر را را صریح گفتم تا در تشخیص «شمر» و «حسین» زمان امر بر دوستان‌مان مشتبه نگردد و گمان نکنند هر کجا خون هست همان‌جا نیز کربلاست و حسین زمان علیه یزید زمان به‌پا خواسته؛ اما ما حسب وظیفه‌ای که داریم کماکان از مظلوم دفاع می‌کنیم(+) در حالی‌که مطمئنم هیچ بخاری از پیروان مکتب خلفای سه‌گانه لعنةالله علیهم بلند نخواهد شد.

    در ضمن این قسمت پیام آقا که فرموده‌اند:« همه‌ی مجاهدان فلسطین و همه‌ی مؤمنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن موظف به دفاع از زنان و کودکان و مردم بی‌دفاع غزه‌اند و هر کس در این دفاع‌ مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بدر و اُحد در محضر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ محشور شود.» خودش نوعی اجازه غیرمصرّح جهاد است؛ کسی دلش را خوش نکند به این تجمات و تحصنات آبدوغ‌خیاری و بی‌خود منتظر ننشیند تا رهبری صریحا بیاید و فتوای جهاد صادر کند.

    حاشیةالتحریر:

    1. حکما اسم «پاراچنار» را شنیده‌اید. نمی‌دانم ما را چه شده که نسبت به فجایعی که در حق شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام در پاکستان و یمن و... صورت می‌گیرد این‌چنین بی‌تفاوتیم. دولت به فرض برای خودش مصالحی داشته باشد اما حضراتی که ادعا دارند چرا صدایشان در نمی‌آید؟ پاراچنار مظلوم‌تر از غزه است(+).

    2. این حضراتی که افتاده‌اند به جان هیئات‌ و نمادهای عزاداری و... و هر سال دایره را تنگ‌تر می‌کنند شک دارم که عاقبت به‌خیر شوند و به آسانی بمیرند(+).

    از آن‌طرف عده‌ای هر ساله از خود نوآوری به خرج داده و شیوه‌های بدیع عزاداری خلق می‌کنند! عزای عبور از آتش گداخته –که البته سالیان نه چندان دور نیز رواج داشته- چند سالی است که در مشهد برپا می‌شود، جدیدترین نوعش را که تازه شنیدم، غلطیدن بر روی شیشه، عبور از روی خار و خاشاک و جلسات مخصوص لطم و خراش صورت است که ایضا در مشهد مقدس برگزار می‌شود.

    نه در ورای آن برخوردها معرفتی خوابیده و نه در پس این افراط‌ها! آن‌ها فشار می‌آورند و این‌ها بدتر می‌کنند! اگر همه خود را با صاحب عزای اصلی هماهنگ کنند، مطمئنا این‌قدر اختلاف بین دوستان و محبین اهل بیت ایجاد نخواهد شد. این یکی از همان نمونه‌هایی است که اشاره شد که خودی با غیر خودی اشتباه گرفته می‌شود.

    نمی‌دانم این حضراتی که به این راحتی با عزاداران برخورد می‌کنند چقدر سواد «امنیتی» دارند؟ چرا باید شرایط را به سمتی سوق دهند که هیات‌های مذهبی جایی بشود برای افراد ضدانقلاب و معارض؟ هیأت و حسینیه در خدمت انقلاب بود و در کنار مسجد فرصت محسوب می‌گردند، حالا چرا این فرصت را به دست خودمان تبدیل به تهدید کنیم؟ شاید اگر همان چند سال پیش آن‌قدر خشن برخورد نمی‌شد و می‌گذاشتند قضیه روال طبیعی خود را طی کند الان دیگر شاهد غلطیدن از روی شیشه و ابداعات عجیب و غریب دیگر نبودیم. این را هم اضافه کنم که شاید جزو محالات باشد که بتوان قمه‌زنی یا امثال آن‌را حذف کرد، شاهد مثال هم همین عراق که در زمان صدام یزید کسی حق عزاداری نداشت چه رسد به قمه‌زنی و پس از سقوطش هر ساله در عاشورا، کربلا غرق خون می‌شود. از ما گفتن!



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی، پاراچنار، غزه، حسین علیه‏السلام عاشورا کربلا محرم
  • نوشته شده در  سه شنبه 87/10/10ساعت  4:8 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()

    وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً

    نیازی نیست تا یک وب­گرد، آن‏هم از نوع حرفه­ایش باشید تا سردی و خشک شدن برگ­های وبلاگ‌ستان فارسی را در پاییز هشتاد و هفت حس کنید؛ بل‌که حتی اگر مثل چون منی گه‌گداری در وبلاگ‌ستان چرخی بزنید، خواهید فهمید که وبلاگ‌ستان فارسی چقدر بی روح و خمود گشته. چون‌که مطالب این وبلاگ با رویکردی دینی نگاشته می‌شود در نتیجه روی سخن در این نوشته وبلاگ‌های فارسی به‌طور عام و وبلاگ‌های دینی به‌طور خاص می‌باشند.

    اولین چیزی که به ذهن من می‌رسد که به عنوان عامل و علت این خمودگی مطرح کنم، اشباع محیط وبلاگ‌ستان است؛ اشباعی که متاسفانه گاهی به مرز تهوع می‌رسد و برخی از وبلاگ‌ها را به تعطیلی می‌کشاند. وبلاگ را هم بگذارید در ردیف باقی ابزاری که خودشان قبل از فرهنگ‌شان به ایران رسید و دست ایرانی جماعت بدان افتاد. برای برخی وبلاگ شد دفترچه خاطرات، یک دَخمه و یا یک کُنج دِنج برای سرودن و عاشقانه گفتن! برای برخی شد جایی برای خاله زنک‌بازی! برای برخی شد جایی برای کتک‌کاری و تخلیه عقده‌های روانی! برای برخی شد جایی برای اندوختن سرمایه اجتماعی و شهرت و کسب قدرت! برای برخی شد جایی برای افاضات گهربار سیاسی و اظهار نظر از دماغ احمدی نژاد گرفته تا مستراح رفتن بوش! برای برخی هم شد جایی برای به خدا رسیدن و رساندن و پند و موعظه و اندرز! خلاصه کلام این‌که وبلاگ‌ستان فارسی اشباع شده و دریغ از حرف نو، ایده نو، رفتار نو، و کلا دریغ از نوآوری! تا دلتان بخواهد تکرار است و تکرار و تکرار. با انصاف باشیم گاه‌گداری تک و توک چیز به درد به‌ خور و تو چشم برویی خواهیم دید! در این شرایط ریزش کاملا طبیعی است.

    دلیل دوم روزمرگی وبلاگ‌نویسان و متعاقب آن وبلاگ‌هایشان است. نمی‌دانم برخی می‌دانند برای چه آمده و برای چه و که می‌نویسند؟ یا این‌که فقط می‌نویسند تا نوشته باشند و به قولی وبلاگ‌نویسی از نان شب هم برایشان واجب‌تر است! وب‌نویسی که به روزمرگی می‌افتد تقریبا مثل همان شاعری است که قافیه بر او تنگ می‌آید؛ یا این‌که وبلاگش پر می‌شود از مطالب بی‌محتوا و کم ارزش و کم‌مایه یا این‌که مجبور می‌گردد درش را تخته کند و وبلاگی با طرح و رنگ و قالب و محتوایی دیگر راه بیندازد.

    لازم به توضیح نیست که هر دل‌بندی که وبلاگش را بست و یا وب جدیدی ایجاد کرد لزوما جزو دسته فوق نمی‌باشد، چرا که بعضی‌ها مثل آن مادر واقعی می‌مانند که برای سالم ماندن طفلشان مجبور به دست کشیدن از حق خود می‌شوند؛ از طرف دیگر تعطیلی یک وبلاگ کلی دلیل شخصی و منطقی دیگر می‌تواند داشته باشد، اما در کل یک وبلاگ اگر با هدف شروع شده باشد به این آسانی‌ها تعطیل نمی‌شود و نویسنده اش یکی را بزرگ نکرده سراغ دیگری نمی‌رود!

    دلیل سوم که جدیدا مانند آفت بدجور افتاده به جان وبلاگ‌ستان، ابزار زدگی شدید است. این یکی دیگر واقعا بی‌رحم است. اگر جایی شنیدید که کسی گفته ابزار محتوا ساز است سریع بر او خرده نگیرید! جایی به نقل از سید شهیدان اهل قلم نزدیک به چنین تعبیری شنیدم و با خود گفتم که این چه حرفی است و ما خودمان محتوا سازیم و بر ابزار سوار می‌شویم! حالا که دقیق می‌نگرم می‌بینم که ای دل غافل، آن بزرگوار چیزی می‌دانسته که چنین گفته؛ برخی نه تنها سوار بر ابزار نمی‌شوند که خیلی خوب به ابزار سواری می‌دهند. غرق شدن در وادی قالب و بنر و رنگ و لعاب و انواع سرویس‌ها و خدمات مجازی باعث می‌شود تا یک‌باره چشمت به جمال وبلاگی بخورد که نویسنده اش سابق به عنوان یک مذهبی نویس در وبلاگ‌ستان مطرح بوده و اکنون وبلاگش با وبلاگ یک سکولار چندان تفاوتی در شکل و محتوا ندارد و به راحتی می‌شود نوشته‌هایش را در کنار دیگر نوشته‌های سکولار جای داد و هیچ تفاوتی را حس نکرد.

    دلیل چهارم که گمان می‌کنم بسیار مهم است و اندک اندک باعث خواهد شد وبلاگ‌ها رنگ و بویی دیگر بگیرند تبدیل شدنشان به رسانه است. رسانه کارکرد خاص خود را دارد و با یک دفترچه یادداشت یا خاطرات الکترونیک تفاوتی بس فاحش دارد. چون بحثش خارج از تخصص حقیر است بیشتر واردش نمی‌شوم.

    در نهایت جا دارد خدمت دوستانی که به‌خصوص تمایل به خدمت به دین و مذهب و آیین و ... از طریق وب‌نویسی دارند عرض کنم که... «اخلاص» چیز بس مهمی است! نگذارید کارتان با ظاهرگرایی عقیم و بی‌محتوا شود. اگر عزم‌تان را جزم کردید، «توکل» کنید و مطمئن باشید که کارتان اثرگذار خواهد بود؛ هر چند که به چشم نیاید و کسی هم برایتان سوت و کف نزند!

    حاشیةالتحریر:

    1. دیگر کم کم حق حاشیةالتحریر داشت ضایع می‌شد. نوشته فوق در راستای دو سالگی «عشقی» بود! گمان کنم اکنون تبدیل به طفلی چموش و رام نشدنی شده باشد. هر چه هست خودم فکرش را نمی‌کردم این‌قدر بزرگ شود و تا این‌جا دوام بیاورد. عمر دست خداست؛ پس با عرض شرمندگی از محضر دوستانی که می‌خواهند سر به تنش نباشد، عرض می شود که «عشقی» زنده است تا وقتی که خدایش بخواهد.

    2. خیلی باید با خدا مَحرم شد تا خانه‌اش را نیمه عریان دید، نه؟!

    «ما أکثر الضجیج و أقل الحجیج»

    3. سال گذشته به دل‌مان افتاده بود که «کبلایی» می‌شویم. جریان هم برمی‌گشت به عرفه و اربعین سال قبل‌ترش و کلاس صحیفه مهندس برازش و پیاده‌روی اربعین والد و والده و... خلاصه پارسال همچین ایامی بود که سه ‌شنبه شب‌اش از طهران حرکت کردیم و چهارشنبه صبح مرز را رد کردیم و اول رفتیم کاظمین و شب خود را به نجف رساندیم و فردا صبح‌اش راه افتادیم به سمت کربلا و ظهر عرفه کربلا بودیم و شب جمعه که شب عید بود را آن‌جا گذراندیم و صبح جمعه برگشتیم ایران و جمعه شب رسیدیم طهران! کلا حدود هفتاد و دو ساعت ! یادش می‌افتم خنده‌ام می‌گیرد، یک خواب هفتاد و دو ساعته(+). غرض این‌که یک روایتی شنیدم که نمی‌دانم از کیست و سندش کجاست؛ مضمونش این بود که اگر مخیر شدید به رفتنِ حج و زیارت کربلا، کربلا را انتخاب کنید و اگر مخیر شدید به زیارت کربلا و مشهد، مشهد مقدس را انتخاب کنید. حالا دیگر انتخاب با شما! خلاصه عرفه هرجا رفتید امیدوارم حالش را برده و عارف گردید! داستان «علی گندابی» هم شنیدنی است، بخوانید(+).



  • کلمات کلیدی : دینی مذهبی، اینترنت و وبلاگستان
  • نوشته شده در  شنبه 87/9/16ساعت  6:52 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()

    <      1   2      

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    والسلام!
    [عناوین آرشیوشده]