سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَکُونُ لَنَا عِیداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا

ساقی بیار باده که ماه صیام رفت...................در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم........................عمری که بی‏حضور صراحی و جام رفت
مستم کن آن‏چنان که ندانم ز بی‏خودی.....................در عرصه خیال که آمد کدام رفت
بر بوی آن که جرعه جامت به ما رسد..............در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت
دل را که مرده بود حیاتی به‏ جان رسید...........تا بویی از نسیم می‏
اش در مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه.............................رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
نقد دلی که بود مرا صرف باده شد..........................قلب سیاه بود از آن در حرام رفت
در تاب توبه چند توان سوخت هم‏چو عود........می ده که عمر در سر سودای خام رفت
دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت................گم گشته‏
ای که باده نابش به کام رفت

یکم: به گمانم اصل قضیه بعد از ماه مبارک شروع می‏شود. شیطانی که بلاتشبیه، خدا یک ماه فرستاده بودش پارکینگ، کارت سوختش را هم گرفته بود، باد چهار چرخش را هم خالی کرده بود که دیگر شیطان نیست. گرچه امثال من خودمان یک پا شیطانک شده‏ایم و نیاز به حضور فیزیکی‏اش نداریم؛ اما هنر آن‏جاست که با شیطان آزاد کورس بگذاری. از طرفی درست است شیاطین را در غل و زنجیر کرده‏اند اما سوال این‏جاست آیا دهان شیاطین نیز بسته است؟ یا اینکه می‏توانند با دهان‏شان کارهایی کنند؟

از طرف دیگر درست است که ماه مبارک با دیگر ماه‏ها فرق دارد، اما خدا همان خداست. این ماه شاید بیشتر بهانه و یا استارتی بود برای قرب و دوستی، و گرنه راه همان راه و مقصد همان مقصد است.

دوم: روز عید یک پیامک آمد که: عید فطر تجربه‏ای از گذشته، راهی به آینده.

سوم: ما امسال تازه این کلام امیرالمونین علیه‏السلام را که فرمودند: « کَمْ مِنْ صائِم لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیامِهِ اِلاَّ الْجُوعُ وَالظَّمَاءُ. وَ کَمْ مِنْ قائِم لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیامِهِ اِلاَّ السَّهَرُ وَالْعَناءُ. حَبَّذا نَوْمُ الاَْکْیاسِ وَ اِفْطارُهُمْ! » (بسا روزه دارى که از روزه اش جز گرسنگى و تشنگى نصیب نگردد. و بسا نمازگزارى که از ایستادنش به نماز جز بیدارى و زحمت سود نگیرد. چه نیکوست خواب زیرکان و افطار آنان!) درک کردیم. البته منظور این نیست که ما روزه‏مان فراتر از تشنگی و گرسنگی رفت، بل‏که منظور این است که تازه امسال روزه‏مان به مرز تشنگی و گرسنگی رسید و اگر خدا قبول کند اندکی حس کردیم که روزه‏ایم! و گرنه سال‏های گذشته همین مقدار را هم حس نمی‏کردیم. قبلا واقعا کویت بود. اگر زنده بودیم چند سال آتی کمی «الصوم فی الصیف» را تجربه می‏کنیم بلکه کمی راه افتادیم.

چهارم: ببینید آقا «اباعبدالله الحسین» علیه‏السلام چه کرده‏اند و چه مقام و منزلتی نزد پروردگارشان دارند که در این یک ماه مبارک چند بار زیارت ایشان و به بهانه‏های مختلف وارد شده بود، آن‏هم با آن‏همه فضیلت.

پنجم: آمیرزای «اخراجی‏ها» یک جمله با معنایی گفت که ما هم یکی اضافه‏اش کردیم و شد یک بیت:

ز خَریت تا حُریت یک نقطه فرق است     جهانی اندر این یک نقطه غرق است

حاشیةالتحریر:

1. اول قضیه کم‏شدن فاحش تعداد نظرات را عرض کنم، با این‏که کم و زیادش چندان توفیری ندارد. ظاهرا سیستم پارسی بلاگ کمی قاط زده و کامنت‏هایی که جلو چشم‏تان ارسال می‏شوند پس از مدتی غیب‏شان می‏زند و به مکان نامعلوم و مجهولی منتقل می‏شوند. دیشب نزدیک بود از یک بانوی محترمه‏ای کتک بخورم که چرا کامنت‏شان را پاک کرده‏ام! چند بار امتحان کردم، در یک وبلاگ دیگر هم آزمایش کردم و متوجه شدم عیب از سیستم است که دچار کامنت دزدی شده. پس ما را مذمت نکنید اگر کامنت گذاشتید و برگشتید و دیدید غیبش زده!

2. پاک‏سازی شد و به متن منتقل شد.

3. فکر کنم از سال دیگر ناجا مجبور شود یک گشت مبارزه با روزه‏خواری هم دائر کند. طرف یا زخم معده دارد یا مسافر است یا به سن تکلیف نرسیده یا... (بقیه‏اش را خودتان حدس بزنید، این نیز پاک‏سازی شد!).

4. دوستان گله نفرمایند دیگر، حاشیةالتحریر دیگر از این پاک‏تر می‏شود؟

5. بدون شرح!

 
موقعیت: خیابان انقلاب، کوچه‏های اطراف مترو امام حسین



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  چهارشنبه 87/7/10ساعت  8:20 عصر  توسط  
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    والسلام!
    [عناوین آرشیوشده]