ببينيد مرا ارادتي با ايشان هست.
ارادتي که از ايشان نزد بنده بوده، علاوه بر سيادت و اجتهاد ايشان و اين که ايشان در راس يک حاکميت شيعي است، به سبب اين بود که
ايشان را يک انسان روشنانديش، عميق و مطلع از روز ميدانستهام.
دقت نظر ايشان را در کتابهاي ايشان ميتوان ديد.سخنرانيهاي ايشان را مي توان پياده کرد و بدون ويرايش به دست چاپ سپرد. از بس که تميز و مرتب است؛ و بيشک ايشان سخنوري طراز اول است.
مواضع مختلفي که در طول اين ساليان از ايشان ديدهام، غالبا بر رسم تعادل بودهاست و ظرايف و نکات و دقايق بسياري داشتهاست.
از اينها گذشته،به سبب جايگاهي که ايشان دارد -و داشته-، در طول اين سي سال گذشته، -قاعدتا-به بيشترين و متنوع ترين اخبار در بالاترين طبقه بنديها دسترسي داشتهاست.
فقط ديدن اين حجم از اخبار و انسانها و ...، به انسان -حتي اگر خوشفکر هم نباشد،- مزيتي انحصاري در تحليل ميدهد.
ما به ايشان ارادتي داشتهايم.
اما، نه خداي ما ايشان است، نه پيغمبر ما ايشان است، نه عقل و دل و دين ما.