نظرات ياداشت شهيدِ عشقي! -

+ مسيحا

نه واقعا تو چه فكري كردي

اصلا تو فكرم ميكني ؟

اخه

گل واژه مينويسي ديگه ؟

اخه ادم ناحسابي

اومديم و تو دلت خواست هرنامربوطي رو به اسم خاطره و خنده و دلقك بازي بنويسي

نميشه كه ما هم بگيم خب دلش خواسته ! ما بايد جمبه داشته باشيم و نخونيم و اگرم خونديم فقط بخنديم

اون قلم حرمت داره

اون كلام تاثير داره

ميفهمي اين رو ؟اميدوارم كه بفهمي

يه نگاه به شكل و شمايل خودت و وبلاگت بنداز

خير سرت داري بين وبلاگ هاي مذهبي شناخته ميشي

چرا نمي خواي بفهمي كه هر چيزي رو نبايد تو وبلاگ نوشت

اخه اوردن اين خاطرات به اصطلاح ادخال سروري با اون مضمون و سطح نوشتاري در كنار ايه و قران و حديث ؛ جايي از اعراب داره ؟

براي سنديت كار و خالي نبودن عريضه هم عكس ميذاري كه به روز هستي و ملت بيشتر بخندن !!!

اين راهش نيست ... اين روشش نيست

با جواب تو استين داشتن و حاضر جوابي و تيكه انداختن هم به جايي نميرسي

از اين نامجو كه مثل نقل و نبات تيكه بارش كردي كه كمتر نيستي !

سرت رو بنداز پايين .. بگو اشتباه كردم ... معذرت ميخوام

با جواب دادن و مستدام مستدام و ماستمالي كه ارزشي پيدا نميكني

خير ببيني جووون

پاسخ

البته جنبه هست درستش ولي نون ساکن به باء که برسه ميم تلفط ميشود! خوب بله ظاهرا ما اصلا فکر نميکنيم و ديگران عقل کل اند! شما الان مي تونيد برام شاهد مثال بياريد که اين قلم اثر منفي گذاشته؟ يعني با يک خاطره با ايماني بي ايمان شده!؟ اگر ايمانش اينقدر کشکي بوده همون بهتر برود و درستش کند و برگردد.سبک و سياق وبلاگ هم اين هست که اصل دارد و حاشيه و با اين که سعي بر اين است اين دو با هم مرتبط باشند اما خواننده بايد بفهمد جايگاه هر کدام چيست، اصل در جاي خود و حاشيه هم در جاي خود، درست مثل فضاي واقعي. اتفاقا نه فقط از نامجو که از گربه خانگي نامجو-اگر گربه داشته باشد- کمترم! اگر قرار به معذرت باشد از خداي خود عذر مي خواهم و نيازي به رسوا کردن خود در نزد مخلوقات نمي بينم! خيرش را بيشتر ببيني!