سلام
شهادت مولا علي عليه السلام را بهتون تسليت مي گم
خوش دارم که در که در نيمه هاي شب در سکوت مرموز آسمان و زمين به مناجات برخيزم با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار نا گفتني بگشايم . ارام ارام به عمق کهکشان ها صعود نمايم و محو عالم بي نهايت شوم . از مرزهاي علم وجود در گذرم و در وادي ثنا غوطه ور شوم جز خدا چيزي احساس نکنم .
روزها و شبهاي عزيز مثل يه پلك زدن ساده دارن از كنارمون مي گذرن ،شايد هم ما ساده از كنارشون مي گذريم!مهم اينه كه ماه شوال را كه توي آسمون ديدي از احساس شادي از پر بودن كوله بارت توي پوستت نگنجي ! يعني مي شه ما هم...
جناب عشقي ! همچنان منتظر آپ كردنتون هستيم
آقا سيد اكه يادتون بوديم و... واسه ما هم خيلي دعا كنين، سفارشي!
راستي راجع به آقاي بيكار تراز بيكار!!! اولن مگه شما روزه نيستين!! كه غيبت مي كنين!؟(يزديها....)
ثانيا! يادم رفت!!!!!
بچه هاي گل!
توي اين شبهاي عزيزالتما س دعا
سلام! .. لام چرا اومد؟
سلام عليكم
لام جناب عشقي ... قدم منو دارين؟... همين كه اومدم همه دنبالم اومدن...البته به قدمم چندان مربوط نيس... جذبه اي كه دارم همه رو راه انداخته دنبالم! به خصوص يه سري اصفهاني ها رو كه جديدا توي تبليغاتشون وب هاي ديگه رو بر ما مقدم ميكنن.... كهنه و نوي بازاره ، ضرب المثلش رو كه ميدونين..؟
دستورم ميدن به ما! ... عجب واقها.واقها عجب!
توفيق آپ نمودم عطاكم الله ان شاالله به حق همين كامنت دوني !
التماس دعا ما فراوان تر
سلام جناب مستدام بزرگوار برادر عشقي!!!!(الان من كلي دارم ميترسم)
هي برخي گويند چرا تو اينجا كامنت نمذاري؟!(منم ميگم به توچه)اما اخر سر يك رو كم كني مجبور به چنين جرمي شديم ((چشمتان دربياييد برخي))
گويا اينجا بيلي برد تبليغاتي است منم فرصتو غنيمت ميشمارم وتبليغ ميكنم
تبليغ خط مقدم ،يك قدم تاپشت خاكريز،بعد وب صبا و اينا والبت پيك گردان(مايده من اشتيم از اين لحظه به بعد.يعني بودم از اول)
خب همين ! توصيه ي منم اينكه كسي باشما شوخي نكنه چون بسي خطرناكه!
راستي مهديه تو اگه بي كاري برو خط مقدمو اپ كن!
هان منم التماس دعا اقا هركي اينو ميخونه التماس دعا يك دعاي كاملا فوري.... راستي اگه كسي كاري بلده واسه اجابت دعا به من ياد بده خب؟
چرا آپ نميكنيد؟
التماس دعا.... نبينيم بي كامنت بمانيد!
(ستاد كامنت دهان! )
شب قدر بود گفتيم شايد به روز كنين...
هرچند شما كه بيكار نيستين
التماس دعا ي فراوان
زندگي داستان مرد يخ فروشي است که از او پرسيدند:
فروختي؟
گفت:نخريدند تمام شد...