سلام ...
من كاملا بي تقصيرم...تقصير خودتونه كه هي پستاي طويل مي زنيد..ما هم كه جزو اون دسته از آدماي غير علاف پر كار..كه با اين همه متن بايد يه ماهي واسه هر پستتون وقت بزاريم!در مورد ميوه ي ممنوعه من احساس مي كنم كه سخت ترين شرايط ميوه ي ممنوعه بودنه...حتي سخت تر از ميوه ي ممنوعه خوردن و داشتن!
هر موقع بحث شيطان ميشه ياد اين حكايت مي افتم كه يكي خواب شيطان را ميبينه كه كلي طناب و بند كلفت و نازك دستشه..مي پرسه اينا چين تو دستت..شيطان ميگه : طناباييه كه باهاش ادما را مي كشم سمته خودم...مرده به يه طناب كلفت كه پاره شده اشاره مي كنه ميگه اين ماله كيه..شيطان ميگه مال فلان عالم بزرگ..مرده مي پرسه ماله من كو؟..شطان بهش ميخنده ميگه تو كه اصلا طناب نداري من يه سوت بزنم مياي. ..نيازي به طناب نيست...
(با كلي دست كاري و اضافه كم!!!!)
خلاصه دعاي عاقبت بخيري و حال بخيري بدرد يه همچين جاهاايي مي خوره!
خدا كمكمون كنه!تولد يك سالگيه وبلاگتون هم مبارك...
و عيد تون ايضا منتها اين يكي خيلي بيشتر تر!
يهوو ياد آقا سيد صالحتون افتادم..خوبن مرد كوچيكتون؟!!عكساشواگه بزارين كه نور علي نور...!
التماس دعا..براي همه ي احوال بخيري..!
ـآسماني باشيد...خيلي!