• وبلاگ : 
  • يادداشت : إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ
  • نظرات : 5 خصوصي ، 38 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسمه تعالي

    سلام

    چند روز پيش تو اداره اضافه كاري مونده بوديم . سرگرم كار بوديم كه نهار يادمان رفت . وقتي به جمع دوستان پيوستيم ديديم كه اي دل غافل در سفره چزي نمانده الا چند تكه نون . فلذا رئيس بزرگ دستور دادند تا برايمان كنسرو بياورند ( البته از نوع سردش) تا شروع كرديم به تناول ديديم چشم هايي ما را زير نظر دارند . براي عرض ادب گفتم دوستان بفرمايند . دوستان با معرف فرمودند : ممنون ما خورديم ولي براي اينكه دلتان نشكند يك لقمه مي زنيم . القصه ما عقب نشيني كرديم تا دوستان آن يك لقمه را تناول كنند و دست آخر ظرف خالي ماند و ما گرسنه . خدمت ياران عرض كردم اي كاش شما ناهار را با من مي خورديد و آن لقمه نا قابل را به تنهايي تناول مي كرديد .
    حالا قصه شما هم شده آن لقمه . اصل مطلب يكي دو خط ولي لقمه اش 1000 خط . خسته نباشي با اين نويسندگي ات . اگر همه نويسنده ها مثل شما بنگارند كه ديگر فقط بايد پاورقي تناول فرمائيم .
    يا علي

    پاسخ

    باسمه.عليك سلام.بله شنيده بوديم مانند چنين جرياني را. علي يارتان.