يه چي ديگه بگم و برم لالا.
از من به تو نصيحت مشقي خان پا رو دم ناظم جماعت نذار. ممكنه خيلي تريپ نقد پذيري بيان ولي در نهايت سر نمره انضباط حالي ازت بگيرن كه اون سرش ناپيدا.
در باره ي رفورميسم مد شده در عصر حاج داش مجيد سوزوكي (نه ببخشين حاج داش ممد خاتمي!) هم تذكر يه نكته كفايت مي كنه. رفورم گاهي در برابر انقلاب مطرحه به معناي تغيير آروم در برابر تغيير سريع و گاهي در برابر محافظه كاري به معناي تغيير در برابر سكون. يه نمه دقت كني مي بيني داشمون از اين دوميه بود . اصلاحات چي هاي گرامي با زدن انگ افراطي گري به طرفداران حركت سريع و ضربتي و انقلابي يه مدل ديگه برا تغيير پيشنهاد كردن كه اسمش رو گذاشته بودن فرهنگ سازي(يه وقتايي سوزي) . هر چند خود جماعت اصلاحطلبان خيلي تلاش مي كردن طرف مقابل رو محافظه كار جلوه بدن در حالي كه در اصل با حركت انقلابي مشكل داشتن نه با محافظه كاري. البته انكار نمي كنم اشتباهات طرفداران حركت انقلابي رو هم. من كلا نه كه خيلي نورمالم با تعادل موافقم يعني حركت انقلابي اصلاحي.
اينم اين جا متذكر بشم كه واي به حالت اگه با نظر من مخالف باشي! مي دم باباجون فشارم (= باباجونم كه عضو گروه فشاره) پاپوش برات به دوزه چه خوشگلي، چه گل گلي، يه مرغ زر كاكلي، بزني زمين هوا مي ره، كنار جوجه ها ميره...
باي(بازم امان از بي شكلكي)