در خوش بينانه ترين حالت مي شود فكر كرد كه مي شود و مي توانيم با پيشنهاد(متمدنانه ي همون زور) نوعي حجاب حداكثري ،اين جماعت هنجار شكن را مجبور كرد تا حداقل ها را رعايت كنند !
اما چه قدر بدبختيم ما ! در عصري كه دنيا روي مسائل حيات بخش اسلام و نظريات فلسفي ، عرفاني و حتي اقتصادي اسلام كار مي كند ، هنوز اندر خم كوچه ي چگونگي حجاب مانده ايم !
و اما پوشيه ... پوشيه زدن هم آدابي دارد منجمله اين كه اگر چادر ملي سر كني كه از مانتوهاي مدل فلان جور هم بعضا تنگ تر است و بعد كيف را هم بيندازي روي چادر و موبايلت را هم توي دستت بچرخاني و پوشيه هم داشته باشي و فلان حالت هم راه بروي ،فايده ندارد و بيشتر جلب توجه مي كند !(مثل يكي از عكس هايي كه اين جا بود) اصلا جلب توجه بخورد توي سر آن هايي كه توجهشان جلب مي شود ، نه پيش خودت ارزش دارد و نه پيش خداي خودت !
من نمي دانم شما مرد(؟!)ها چه طور فكر مي كنيد ،اما من كه فكر مي كنم اگر دختري چادر سياه و معمولي را خوب سر كند ،بودن و يا نبودن پوشيه تاثيري ندارد ! خودم امتحان كرده ام ،خوب كه چادر سر كني و رويت را هم خوب بگيري و سرت را پايين بندازي و نجيب راه بروي اصلا جلب توجه نمي كند ،حسن هاي پوشيه را دارد و مشكلاتش را ندارد ! خيلي آرام و نرمال !
به نظر شما پوشيه زدن و در خيابان بستني ليس زدن بيشتر جلب توجه مي كند و يا داشتن يك چادر معمولي و راه رفتن توام با وقار از گوشه ي پياده رو ؟! و بستني خوردن را گذاشت براي داخل بستني فروشي (ياد فلكه بستني ها افتادم ،آخيي كه تابستونا دخترا اون موقع حتي توي بستني فروشي هم نمي تونن برن ! از دست پسراي دائم العلاف !)
استغفرالله ...
نويسنده براي حل بحران حجاب ساده ترين و سطحي ترين راه را پيشنهاد كرده(البته خيلي به نويسنده لطف كرده ايم كه روي جوك هايش اسم راه گذاشته ايم) ... راهي كه به نظر مي رسد پيشنهاد دهنده ي آن حتي به اندازه ي آبجي كوچيكه ي ما هم اهل فكر نيست !
ولي چون نويسنده را تا اين حد هم (به دليل بعضي مسائل مجبوريم از بعضي كلمات مثل خنگ استفاده نكنيم ) فرض نمي كنيم و در عين حال طالب شهرت و جنجال مي پنداريم ،(نمي داتم جمله را چه طور بايد تمام كنم؟!)... اما نويسنده توجه داشته باشد كه اصلا بلد نيست چه طوري مشهور شود .
هميشه مدل دادن براي پوشش عكس عمل كرده ؛ مثل همين چادرهاي ملي و دانش جويي كه آمدند قرتي ها را چادري كنند به قول خودشان ، زدند و چادري ها را هم قرتي كردند و نتيجه اش اين بود كه عده اي چادري قرتي شده و قرتي چادري نشده ، ماند روي دستمان !
در اين جا لازم مي بينيم يك بار ديگر تكرار كنم كه هر چه مي كشيم از دست آخوندها مي كشيم ! اگر اصل اسلام را خوب شناخته بودند و خوب شناسانده بودند ،مجبور نبوديم وقت گران بهايمان را روي اين دست جزئيات هدر دهيم ! بايد ديد قضيه از كجا آب مي خورد !
اين كه پسرها اعتراف مي كنند در برابر دختري هر چند با حفظ حجاب معقول نمي توانند خودشان را كنترل كنند و دخترها هم به نظر مي رسد نمي توانند جلوي حس خودنمايي زنانه ي خودشان را بگيرند ،چه دليلي دارد ؟!
چه بر سر جوان هاي متدين ما آمده يا بهتر است بگويم آورده اند كه تا اين حد از فطرت الهي خود فاصله گرفته اند و به خوي حيواني شان شبيه شده اند ؟!!
چه شده كه دختري عزتش را خيلي راحت به ذلت تبديل مي كند و پسري خيلي راحت تر غرور چشم و دلش را مي شكند !
بايد به ريشه ها پرداخت ! حتي اگر پرداختن به ريشه ها به قد و قواره يمان نمي خورد (؟) حداقل به سطحيات نپرداخت !
متاسفم كه يك جوان تحصيل كرده ي مسلمان ايراني ،ذهنش به بيش از اين مقدار نمي كشد ...
اما خوشحالم كه جوانان متعهد و روشن فكر ما در دانشگاه ها و حوزه ها خيلي خوب فكر مي كنند و خل بازي هايي از اين دست جز از متحجران بي فكر سر نمي زند !
...
و در آخر احساس مي كنم حفظ حجاب هر دليل ديگري غير از توجه بي چون و چرا به حرف محبوب داشته باشد فاقد ارزش است و خود نوعي بي حجابي است ،اما اين بار خيلي وحشتناك تر و هول ناك تر ... چون نوعي بي حجابي است كه باعث به وجود آمدن نوعي حجاب بين خود و محبوب مي شود ...
خدايا ما را و جوانان ما را يه حال خود وانگذار كه هيچي نيستيم !
چشممان را و لوح چشممان را (يعني قلبمان را) حفظ كن و دوستمان بدار به اندازه ي بزرگي ات كه ديگر نه دختري به خاطر اين كه دوست داشته شود در پيشگاه تو خطاكار شود و ياري مان كن تا دوستت بداريم كه هيچ پسري به خاطر اين كه دوست بدارد غير تو را در درگاهت خطاكار شود ...
و اگر خطايي كرديم ببخش ما را كه دربرابر كبر و جبرت ، گم مي شويم ...
...
چه قدر حرفم آمد ،(خوابش آمد)... بي خيال !
.........
اولش نمي خواستم اعلام مخالفت كنم چون مي دونم كامنت مخالف خوني به بلاگر چه حالي مي ده و از اون جا كه چشم نداريم خوشي بعضي را ببينيم گفتيم مخالف خواني نكنيم ولي چه كنيم كه دست خودمان نيست و دهان مبارك باز كه مي شود در و گوهر و حرف منطقي است كه مي ريزد بيرون ...
حيف كه به دليل بعضي مسائل و امكانات بيخود پارسي بلاگ مجبور شدم دوباره بيام اين جا و كامنت بذارم و الا عمرن ديگه گذرم اين ورا بيفته !