چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ دسته گل بهشتي ، بهشتي دسته گل 

در خوش بينانه ترين حالت مي شود فكر كرد كه مي شود و مي توانيم با پيشنهاد(متمدنانه ي همون زور) نوعي حجاب حداكثري ،‏اين جماعت هنجار شكن را مجبور كرد تا حداقل ها را رعايت كنند !

اما چه قدر بدبختيم ما ! در عصري كه دنيا روي مسائل حيات بخش اسلام و نظريات فلسفي ، عرفاني و حتي اقتصادي اسلام كار مي كند ،‏ هنوز اندر خم كوچه ي چگونگي حجاب مانده ايم !

و اما پوشيه ... پوشيه زدن هم آدابي دارد منجمله اين كه اگر چادر ملي سر كني كه از مانتوهاي مدل فلان جور هم بعضا تنگ تر است و بعد كيف را هم بيندازي روي چادر و موبايلت را هم توي دستت بچرخاني و پوشيه هم داشته باشي و فلان حالت هم راه بروي ،‏فايده ندارد و بيشتر جلب توجه مي كند !(مثل يكي از عكس هايي كه اين جا بود) اصلا جلب توجه بخورد توي سر آن هايي كه توجهشان جلب مي شود ،‏ نه پيش خودت ارزش دارد و نه پيش خداي خودت !

من نمي دانم شما مرد(؟!)ها چه طور فكر مي كنيد ،‏اما من كه فكر مي كنم اگر دختري چادر سياه و معمولي را خوب سر كند ،‏بودن و يا نبودن پوشيه تاثيري ندارد ! خودم امتحان كرده ام ،‏خوب كه چادر سر كني و رويت را هم خوب بگيري و سرت را پايين بندازي و نجيب راه بروي اصلا جلب توجه نمي كند ،‏حسن هاي پوشيه را دارد و مشكلاتش را ندارد ! خيلي آرام و نرمال !

به نظر شما پوشيه زدن و در خيابان بستني ليس زدن بيشتر جلب توجه مي كند و يا داشتن يك چادر معمولي و راه رفتن توام با وقار از گوشه ي پياده رو ؟! و بستني خوردن را گذاشت براي داخل بستني فروشي (ياد فلكه بستني ها افتادم ،‏آخيي كه تابستونا دخترا اون موقع حتي توي بستني فروشي هم نمي تونن برن ! از دست پسراي دائم العلاف !)

استغفرالله ...

نويسنده براي حل بحران حجاب ساده ترين و سطحي ترين راه را پيشنهاد كرده(البته خيلي به نويسنده لطف كرده ايم كه روي جوك هايش اسم راه گذاشته ايم) ... راهي كه به نظر مي رسد پيشنهاد دهنده ي آن حتي به اندازه ي آبجي كوچيكه ي ما هم اهل فكر نيست !

ولي چون نويسنده را تا اين حد هم (به دليل بعضي مسائل مجبوريم از بعضي كلمات مثل خنگ استفاده نكنيم ) فرض نمي كنيم و در عين حال طالب شهرت و جنجال مي پنداريم ،‏(نمي داتم جمله را چه طور بايد تمام كنم؟!)... اما نويسنده توجه داشته باشد كه اصلا بلد نيست چه طوري مشهور شود .

هميشه مدل دادن براي پوشش عكس عمل كرده ؛ مثل همين چادرهاي ملي و دانش جويي كه آمدند قرتي ها را چادري كنند به قول خودشان ، زدند و چادري ها را هم قرتي كردند و نتيجه اش اين بود كه عده اي چادري قرتي شده و قرتي چادري نشده ، ماند روي دستمان !

در اين جا لازم مي بينيم يك بار ديگر تكرار كنم كه هر چه مي كشيم از دست آخوندها مي كشيم ! اگر اصل اسلام را خوب شناخته بودند و خوب شناسانده بودند ،‏مجبور نبوديم وقت گران بهايمان را روي اين دست جزئيات هدر دهيم ! بايد ديد قضيه از كجا آب مي خورد !

اين كه پسرها اعتراف مي كنند در برابر دختري هر چند با حفظ حجاب معقول نمي توانند خودشان را كنترل كنند و دخترها هم به نظر مي رسد نمي توانند جلوي حس خودنمايي زنانه ي خودشان را بگيرند ،‏چه دليلي دارد ؟!

چه بر سر جوان هاي متدين ما آمده يا بهتر است بگويم آورده اند كه تا اين حد از فطرت الهي خود فاصله گرفته اند و به خوي حيواني شان شبيه شده اند ؟!!

چه شده كه دختري عزتش را خيلي راحت به ذلت تبديل مي كند و پسري خيلي راحت تر غرور چشم و دلش را مي شكند !

بايد به ريشه ها پرداخت ! حتي اگر پرداختن به ريشه ها به قد و قواره يمان نمي خورد (؟) حداقل به سطحيات نپرداخت !

متاسفم كه يك جوان تحصيل كرده ي مسلمان ايراني ،‏ذهنش به بيش از اين مقدار نمي كشد ...

اما خوشحالم كه جوانان متعهد و روشن فكر ما در دانشگاه ها و حوزه ها خيلي خوب فكر مي كنند و خل بازي هايي از اين دست جز از متحجران بي فكر سر نمي زند !

...

و در آخر احساس مي كنم حفظ حجاب هر دليل ديگري غير از توجه بي چون و چرا به حرف محبوب داشته باشد فاقد ارزش است و خود نوعي بي حجابي است ،‏اما اين بار خيلي وحشتناك تر و هول ناك تر ... چون نوعي بي حجابي است كه باعث به وجود آمدن نوعي حجاب بين خود و محبوب مي شود ...

خدايا ما را و جوانان ما را يه حال خود وانگذار كه هيچي نيستيم !

چشممان را و لوح چشممان را (يعني قلبمان را) حفظ كن و دوستمان بدار به اندازه ي بزرگي ات كه ديگر نه دختري به خاطر اين كه دوست داشته شود در پيشگاه تو خطاكار شود و ياري مان كن تا دوستت بداريم كه هيچ پسري به خاطر اين كه دوست بدارد غير تو را در درگاهت خطاكار شود ...

و اگر خطايي كرديم ببخش ما را كه دربرابر كبر و جبرت ، گم مي شويم ...

...

چه قدر حرفم آمد ،(‏خوابش آمد)... بي خيال !

.........

اولش نمي خواستم اعلام مخالفت كنم چون مي دونم كامنت مخالف خوني به بلاگر چه حالي مي ده و از اون جا كه چشم نداريم خوشي بعضي را ببينيم گفتيم مخالف خواني نكنيم ولي چه كنيم كه دست خودمان نيست و دهان مبارك باز كه مي شود در و گوهر و حرف منطقي است كه مي ريزد بيرون ...

حيف كه به دليل بعضي مسائل و امكانات بيخود پارسي بلاگ مجبور شدم دوباره بيام اين جا و كامنت بذارم و الا عمرن ديگه گذرم اين ورا بيفته !

پاسخ

دست گل بهشتي! چرا بيشتر ننوشتي!؟ با خون خود نوشتي!؟يا كه تنهايي نوشتي!؟حالا كي حوصله داره بخونه چي نوشتي!؟ و اما بعد...خود خوب ميداني كه با اينجور كامنتها چقدر حال ميكنيم.خلاصه خدا خيرتان دهاد با اين حال و كيفي كه به ما داديد.ولي از آنجا كه بعضااطفال و يا جهال و حتي مجانين حرفهايي جدي و پرحكمت ميزنند و در پشت هر حرف هزل و هجوي مي شود در پي حقيقتي بود، در نتيجه من اين حرفهايت را جدي ميگيرم(با اينكه مي دانم اصلا جدي نيست و ميخواهي تلافي كني،ملالي نيست، دلت را نميشكنم كه دل شكستن هنر نيست)ولي چگونه پاسخ دادن خود طريقتي خاص را مي طلبد. اگر بخواهم چون خودت پاسخ دهم(چون سروكارت با كودك فتاد، پس زبان كودكي بايد گشاد) هم كلاس كارم پايين مي آيد هم باقي كامنترها و خوانندگان محترم و محترمه اي كه نميدانند قضيه از چه قرار است گيج و ويج مي شوند و مي گويند: واي واي،عجب عشقي بي ادب و بي تربيتي!پس در اين حالت بهترين طريقت عمل به آيه شريفه :و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما، است.حال با اين مقدمه ميرويم سر اصل مطلب: سلام علكم، چطوري يانه؟ خوب بودي بهتر شدي؟ بابا مامان چطورن؟ فاطمه كوچولو خوبه؟ مگه نبينمش، اين لپاشو از جا ميكنم، بعد ميشينم مخشو ميزنم كه از دختراي اطراف الگو نگيره، يه پوشيه اي درجه1ازش ميسازم(البته خدا حفظ كنه پدر مادرشو و هدايت كنه خواهرشو!). اون مباحث فلسفي و نظري و عرفاني و ...را ميگذاريم براي وبلاگ شما كه اينقدر ادعايتان ميشود ببينم چه اتوباني ميتونيد بسازيد،همين كوچه باريك حجاب ما را بس(نه اينكه ماشالله مباحث خيلي كلاس بالا داريد مطرح ميكنيد!!!) چادر مزخرف ملي رو اسمشو نيار، بستني هم خواستي بخوري همون توصيه روزهاي اول من رو عملي كن يادته چي گفتم؟امسال سبزه سيزده گره بزن بلكه بختت باز بشه يه قومي رو از دست خودت راحت كني،اونوقت راحت ميتوني باهش بري بتني فلوشي. بر هر چي آخو...از نوع بدش لع...فكر كنم قضيه از چشمه اصلي آب ميخوره. اين پدر سوخته عموسام داره مارو مشغول اين بازيا ميكنه. واقعا چرا شماها به چاي اون چرت نويسيهاي بي سروته 30يا30 نميشينيد ريشه يابي كنيد؟ منظورت از جوانان روشنفكر كيان؟آها همونا كه بهشون فحش و دري وري ميگيد؟...از اين عرفان بازيا و جمله هاي عرفانيت خوشم مياد اساسي(قبلا هم گفتم نه؟)دوست دارم برات يه دعايي كنم ولي ميترسم شر بشه برات، پس فعلا با خودش اگه خواست اوني كه تو نظرمه در حقت عملي كنه.فقط بار بعد كه خواستي بياي اينجا قبلش يه مسكني، آرام بخشي، گل گاو زبوني، چيزي بخور كه كامنت ميذاري رو اعصابت مسلط باشي، اينجوري پيش بري خدانكرده سر از دارالمجانين در مياريا!حالا از من گفتن.اگه اين امكانات باخود پارسي بلاگ هم نبود بازم از دوكيلومتري تابلو بودي.ديگه من نشناسمت كه باس برم جلو بوق بزنم.تا بعد...