نخيرم قديم يعني همون موقع كه توي دبستان تمام عشقمون اين بود كه دهه ي فجر بياد و سرود و نمايش و ...از اين تخم مرغها كه تووش رو خالي مي كرديم بعد پر از كاغذهاي كوچولو كوچولوي رنگي مي كرديم...وسط سرود يكي مي زد به سقف بالاي سرمون...اينا مي ريخت روي سرمون...
سلام خوبين؟