سلام!!!
مراقب خودتون باشيد كه آسماني بودن ها داره كار دست ادما ميده!!!
به هر حال تسليت!
آسماني باشيد.......
اول سلام دوم بيمزه نبودواحساساتي بود!!!!!!!!!! سومشم كه خيلي هم گريه داره فراق دوستان (!) اخه حيفه ماديربه دير جمال زيباي شمارو ببينيم((يعني نوشتهاي قشنگتونو بخونيم))!بعدم اشتباه كامنت نگذاشتمو براي وب پرمحتواي!!!!!!!!!!!!! شما گذاشتم خوب ديگه بسه لوس شد ديگهبعهدشم اين بچه بيمعرفت عجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب دل خجسته اي دارهاخوب بش بگومن بيمزه روهم دعاكنه خوب خودتونم دعاكنيد ديگه
فعلا ياعلي
مولايت را بنگر!
يادت بيايد... وقتي که خانه کعبه شکافته شد و او در دامان مادرش از آن بيرون آمد..وقتي که خداي تبارک و تعالي، خود براي او اسم انتخاب کرد..وقتي که با رسول خدا وارد خانه کعبه شد و روي دوش پيامبر رفت و بتها را شکست..وقتي که روزها و شب ها با پيغمبر بود و با ايشان سر يک سفره مي نشست و رسول خدا برايش لقمه مي گرفت..وقتي که در ليلة المبيت در بستر رسول خدا خوابيد که جان ايشان محفوظ بماند..وقتي که در جنگ احد در حاليکه تمام بدنش از زخم پر شده بود، با تمام وجودش از رسول خدا دفاع کرد و نداي لا فتي الا علي را زمزمه لبان فرشتگان مقرب خدا کرد..وقتي که در جنگ با يهوديان کوردل، درب خيبر را از جا کند و لرزه بر اندام آنها انداخت..وقتي که پشت تمام قهرمانان عرب را به خاک ماليد و شجاعترين شجاعان شد..وقتي که رسول خدا در غدير خم دستش را بالا برد و او را جانشين بعد از خود معرفي کرد..وقتي که رسول خدا در دستان او جان داد و به قول خودش ..جان گرامي او از بين سينه و گردنش گذشت!! وقتي که دستانش را بستند و عمامه به گردن، و کشان کشان او را براي بيعت با خليفه بردند!!؟وقتي فاطمه اش را مضروب ساختند و او ذره ذره در جلوي چشمانش جان داد و با دستان خويش شبانه او را به خاک سپرد...وقتي که 25 سال خون دل خورد.. و خوار در چشم و استخوان در گلو ماند و براي حفظ دين خدا سکوت کرد.. و شب هنگام، درد دل خود را با چاه گفت!!وقتي که خليفه شد و اموال بيت المال را برگرداند و از فقير و غني همه را به يک اندازه از بيت المال سهم داد!وقتي که شبها کيسه بر دوش، آواره کوچه ها مي شد که مبادا در محدوده خلافتش کسي گرسنه سر بر زمين بگذارد!وقتي که يتيمان را بر دوش خود سوار مي کرد و به آنها سواري ميداد تا مگر لبخندي بر لبانشان بنشيند!وقتي که شب تا سحر، هزار رکعت نماز مي گزارد و در مناجات هايش به خدا مي فرمود: « پروردگارا! گناهان علي را ببخش و او را عذاب نکن! » و از هول و ولاي قيامت به خود ميپيچيد و آه سر ميداد و خود را به خاک مي ماليد و باز مي فرمود: «پروردگارا! اگر مرا از همنشيني با اوليائت بازداري و بواسطه گناهانم جهنم را جايگاه من قرار دهي... آنگاه آه و زاري و گريه ام فراوان خواهد شد و در ميان اهلش فريادي بلند سر خواهم داد و خواهم گفت که تو را دوست دارم!! »وقتي که... در محراب کوفه شقي ترين مردم، قربة الي الله، فرق او را با شمشير زهرآلود شکافت!...و اکنون مولاي خود را مي بيني که از پس حوادث روزگار... امروز در بستر افتاده و دستمال زردي به سرش بسته که تو نمي تواني بفهمي، زردي دستمال بيشتر است يا زردي چهره مبارکش؟!بنگر... اين مولاي توست..خوب نگاه کن! اين پيرمردي که امروز ناتوان و بيهوش در بستر افتاده يکتا يار باوفاي رسول خداست! بنگر.. صراط مستقيم خدا را، که امروز قصد سفر کرده!بنگر.. حبل الله المتين را، که سم ناجوانمردي بر تنش اثر کرده!بنگر دستانش را... همان دستاني که روزي در بالاترين ارتفاع دشت غدير قرار داشت!بنگر پاهايش را... همان پاهايي که از براي مجاهدت در راه خدا يک لحظه آرام و قرار نداشت!اي مردم.. امروز در حاليکه لبخند بر چهره هاتان است، اشک بريزيد!امروز در حاليکه گريه مي کنيد، بخنديد!امروز در ميان شيون هايتان، قهقهه بزنيد!امروز آهسته و شتابان راه برويد و از فرط شادي بر سر بکوبيد!آه.. آه.. امروز... از اعماق وجودتان آه بکشيد! چراکه امروز مولاي شما خوشحال است!!مي گويد: براي چه گريه مي کنيد؛ حال آنکه امروز، روز ديدار است!!مي گويد: امروز رسول خدا منتطر من است!مي گويد: اين فاطمه است که انتظار مرا مي کشد که به نزدش بروم...مي گويد: اکنون وقت آرامش و استراحت است.. به خدا قسم که راحت شدم!و لحظاتي بعد، من و تو را در عمق خنده هاي پرمعنايش تنها مي گذارد که سالياني دراز بنشينيم و فکر کنيم که چه کرديم با دل او ...
به سلام!
ممنونم كه سر زديد.
نه ما كه همچين فكري نكرديم، فكر كرديم بعداً مياين كه هنوز كامنت نذاشتين!
راستي من الان به روز شدم با يك تجربه ي شخصي ويژه:
امروز درست يك ساله و سه روزه كه...
بازم منتظرتونم!
يا علي...
سلام عليكم.
پست اين بارتون جاي نقد نداشت چون مبتني بر آيات و روايات و تاريخ بود.فوقش اينه كه بعد از خوندن هر پاراگراف از بحث، سري بجنبانيم و تاييدي بكنيم...اما جمله آخر پستتون جاي بحث داشت ولي چون شما روش مانور نداديد ما هم بي خيال مي شيم.
راستي اين ابتكار شما در اختصاص يك آيه متناسب با بحث، براي تيترِ يك هر پست جاي احسنت داره.هم كار بكر و قشنگيه هم تسلط شما رو روي آيات قرآن نشون مي ده...البته انصافا از اين دست ابتكارات خوب استفاده مي كنيد.مثلا همين موسيقي متن كه با هر پست به گمانم عوض مي كنيد و مخاطب را مي بريد توي همون حال و هوايي كه مي خوايد.من كه به شخصه حوصله همچين كاري را ندارم! يا اينكه مثلا چند وقت يكبار رنگ قالب را عوض مي كنيد.از لحاظ محتوايي هم نوع مطالبي كه مي زنيد جوري هست كه خواننده از اينجا دست خالي بيرون نره .اگر چه با روش پرداخت شما به بعضي از موضوعات مخالفم، ولي در كل وبلاگ هدفمندي داريد و بايد به خاطر خلاقيتي كه به خرج مي ديد بهتون تبريك گفت.حالا يا واقعا تعريف درستي از وبلاگ پيدا كرديد و در راستاي اون داريد پيش مي ريد يا آدم بي كاري هستيد و از بي كاري افتاديد به اين كارها!! الله اعلم!
دارند اذان مي گن.بريم برسيم به نماز.خدا عاقبتمون را از دست اين نت به خير كنه!
سلام.
اولين باري كه اين اذان رو شنيدم دو سال پيش دهه اول محرم دانشگاه تهران بود. اون موقع انگار كسي يه تيكه از قبلم رو كند و با خودش برد. بدون اينكه من بفهمم.
الان چند ساله دارم ميشنومش. هنوزم الله اكبر اولشو كه ميشنوم ياد پيامبري مي افتم كه ديروز توي كوچه ها سنگش مي زدند و صورتش رو خوني ميكردن و امروز بتهاي كعبه رو شكسته و به ديوارش تكيه زده.
باز هم كسي يه تيكه از قبلم رو ميكنه و با خودش ميبره. بدون اينكه من بفهمم...
حق مدد.
سلام آقا عشقي!
خوبين؟
عجب عكس وحشتناكي! شمام كه خوب بلدين هي دل آدمو بسوزونين و يا حالشو بگيرين!
منم راجع به صدام يه چيزكي نوشتم! (چه تفاهمي!!!!به قول خودتون هههههه...)
بهم يه سر بزنين كه منتظرم!
يا علي..
حسين عليه السلام خود روضه كربلا مي خواند!
شنبه 9 دي 1385
امروز روز عرفه است.. يادم نميره.. چند سال پيش که با چند تا از دوستان رفتيم مسجد ارک؛ حاج منصور دعاي عرفه رو با چه سوزي مي خوند.. تا اون روز از عرفه هيچي نمي دونستم. جمعيت بسيار زيادي اومده بودن.. حتي خيابون ها و کوچه هاي اطراف ارک هم پر شده بود.. وقتي ديگه داشتيم نا اميد مي شديم از اينکه توي حسينيه و حتي کوچه هاي اطراف اون جا گيرمون بياد ناگهان يه بنده خدا، يکي از درهاي پشتي مسجد را باز کرد و داد زد: « عده اي از برادرا که جا گيرشون نيومده مي تونن از اينجا برن طبقات بالا.. اونجا يکم جا هست! » ما هم که حسابي متعجب شده بوديم به سرعت وارد شديم و يه جاي خوب گيرمون اومد! يکي از دوستان چند تا دعاي عرفه خريده بود.. يکيشم داد به ما. اونروز تموم شد و به خونه برگشتيم...
ولي من محو دعا شده بودم! تا اون روز دعاهاي زيادي رو خونده بودم دعاي ندبه، اللهم عرفني..، کميل، دعاهاي صحيفه، عاشورا، جامعه کبيره، ناحيه مقدسه... ولي اين يکي معرکه بود!!از اون به بعد ديگه هيچ دعايي نتونست جاي اونو برام پر کنه.. شبهاي قدر کارم شده بود دعاي عرفه خوندن.. هرجا مي خواستم با خدا خلوت کنم اين دعا چاشني مناجاتم بود! چندين بار با تامل در معاني اين دعا را خوانده ام.. هر فرازش يه جوري آدمو به وجد مياره.. تکه تکه ي دعا زيباست! از ابتداي آن... که حضرت نعمات خدا را از زمان قبل از ولادتش تا بعد از آن مي شمرد و در نهايت با زيباترين کلمات عجز خود را به خداوند تبارک و تعالي عرضه مي دارد..و در ادامه دعا.. که مدام با کلمات و الفاظ و معماري مختلف جملات مي فرمايد: « تو بودي و تو هستي و تو خواهي بود.. تو و تو و تو و تو و نه غير تو... » و خود را غرق در وجود با عظمت او مي کند... سُبحانَکَ يا لا الهَ الا انتَ اِنّي کُنتُ مِنَ السّائِلينَ.. و آنگاه دست تو را در درياي وحدانيت خدا رها مي کند که پي ببري که او لايق پرستش است!!!و آنگاه نگاه به آسمان مي کند با چشماني که از اشک پر گشته و صدا مي زند پروردگار خود را با صدا بلند که: « از تو درخواست مي کنم که مرا از دوزخ برهاني!! » و آنگاه با حالي همانند حال بچه اي که پدر خود را در جمعيتي گم کرده است مظلومانه و مکرر مي فرمايد: يا ربّ.. با ربّ.. يا ربّ..و آنگاه جملاتي را به زبان جاري مي کنند که نه تنها وجود آدمي را عاشقانه سوي معبود مي کشاند بلکه هر انسان متفکري را نيز قانع مي کند که:« الهي انا الفقير في غناي فکيف لا اکون فقيرا في فقري!الهي انا الجاهل في علمي فکيف لا اکون جهولا في جهلي! »همه اين فرازهاي زيبا وقتي سوزناک تر مي شود که حضرت جملاتي را به کنايه به کار مي گيرد که:«پروردگارا! در سفرم مرا حفظ فرما و خاندان و مالم را جانشين باش... »و يا آنجا که مي فرمايد: «پروردگارا! به تو شکايت مي کنم از غربتم و دوري خانه ام و سبک شمردنم بر کسي که اختيار کارم را به او دادي.. »يا آنجا که ديگر علناً مي فرمايد و خدا را اينگونه قسم ميدهد: «يا رازق طفل الرضيع!»آري... گويي حسين عليه السلام خود دارد روضه مقدسه را زمزمه مي کند!
عزيزان امروز روز دعا است.. امروز هرکه شک کند که بخشيده شده است يا نه گناهي بزرگ مرتکب شده است! امروز آداب دعا را به جا آوريد و با معرفت دعا کنيد..امسال چند تا از دوستانمون هم رفتند کربلا.. ما هم نشستيم پاي سجاده و خلوت کرديم و حال خوشي بهمون دست داد و همه شما را دعا کرديم... ان شاءالله نصيبتون بشه روز ظهور رو درک کنيد..
سلام
ديشب خواب فوق ليسانس ديدم...تو خواب هم دست از سر آدم بر نميدارن!!!
راستي همون زجر فرقي نداره كه...خواننده بايد عاقل باشه
سلام !!!زود باشين ديگه نوبت شماست!!!!
5تا اعترافتون را بكنيد كه خيلي مشتاقيييييييييم!!!
!!آسماني
باشيد!