سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دشمنان احمق!


اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْعابِدینَ وَسُلالَةَ الْوَصِیّینَ


...أیها الناس، من عرفنی فقد عرفنی، ومن لم یعرفنی أنبأته بحسبی ونسبی:


أنا ابن مکة ومنى، أنا ابن زمزم والصفا، أنا ابن من حمل الرکن بأطراف الرداء، أنا ابن خیر من ائتزر وارتدى، أنا ابن من حمل على البُراق فی الهوى، أنا ابن من أُسری به من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى، أنا ابن من بلغ به جبرئیل إلى سدرة المنتهى، أنا ابن من دنى فَتَدَلّى، فکان قاب قوسین أو أدنى، أنا ابن من صلى بملائکة السماء مثنى، أنا ابن من أوحى إلیه الجلیل ما أوحى.


أنا ابن محمد المصطفى، أنا ابن علی المرتضى، أنا ابن من ضرب خراطیم الخلق حتى قالوا: لا إله إلا الله...
...أنا ابن عدیمات العیوب، أنا ابن نخیات الجیوب، أنا ابن خدیجة الکبرى، أنا ابن فاطمة الزهراء، أنا ابن سیدة النساء، ثم أبکى العیون بهذه الکلمات. فقال: أنا ابن المذبوح بکربلاء. أنا ابن من رأسه على السنان یُهدى.أنا ابن من حُرَمُه من کربلاء إلى الشام تُسبى...


السـلام علیکما یا نوری اللّه فی ظلمات الأرض


 یک سال پیش مثل همچو روزی-چهارشنبه،23محرم الحرام1427-3اسفند1384-صبح خبر دادند که به حرم سامرا حمله کرده اند و تصاویرش در حال پخش است.درست نفهمیدم منظور از حمله چیست.با چشمان خواب آلود سریع رفتم و نشستم جلوی تلویزیون-البته ماهواره!-اینجاها دیگر آدم تحمل رعایت حلال و حرام را ندارد.یکی دوتا از شبکه های شیعی در حال پخش تصاویر انفجار بودند،سیمای خودمان هنوز در حال پخش گل و بلبل و برنامه های صبحگاهی بود.حالا دیگر چشمانم بازتر شده بود،هوای تهران هم مثل هوای «سر من رای» گرفته بود،بدنم سرد شده بود،دست و پایم می لرزید.چیزهایی که می دیدم باورش خیلی سخت بود.تصور نمی کردم که چند نفر به راحتی وارد حرم مطهر شده و آنجا را منفجر کرده باشند،فکر می کردم با خمپاره و یا دیگر تجهیزات از راه دور این کار را کرده باشند.


در آن اواخر حرم عسکریین علیهماالسلام به حدی خالی از زائر بود که به محلی برای توپ بازی!کودکان منطقه تبدیل شده بود و شاید ترس و عقب نشینی ما شیعیان باعث جری شدن دشمنانمان شده بود.البته ما هم کار خاصی از دستمان بر نمی آمد جز عرض تسلیت و ابراز تنفر و راهپیمایی و...


سامرا کماکان یک زائر دارد و هنوز هم در همان حالت است.اینجاست که می فهمیم« سامرا رفتن هم خون می خواهد ».



روی تصویر کلیک کنید!


قبلا درباره حزب بعث و مقابله اش با تشیع کمی نوشتم.دشمنان جدید تشیع که به « تکفیریون » معروف شده اند،پیچیدگی بسیار بیشتری دارند که اکنون مجال توضیح درباره اش نیست.اما مطلبی که می خواهم ذکر کنم این است که آیا فکرش را کرده اید که دشمن ممکن است مایه خیر و برکت شود.


مثلا در زمان صدام تعداد زیادی از شیعیان عراق به اجبار به خارج رانده شده و یا مهاجرت کردند.این پراکندگی شیعیان در جهان اکنون یکی از نقاط قوت تشیع است.بطوریکه در همین ایام محرم، خیمه ها و مجالس عزای حسینی از شرق جهان و کشورهایی مثل چین تا غرب آن مثل کانادا و آمریکا و کشورهای اروپایی برپا می شود.یکی از دوستان می گفت در آلمان فردی ده شب یک دیسکو! را از قرار شبی یکی دو ملیون اجاره و خیمه عزا برپا می کند.باور کنید خیلی حرف است که در قلب بلاد غیراسلامی یک مرکز فساد را تعطیل کنی و مجلس عزای حسین علیه السلام را اقامه کنی.


مطمئنا در حادثه سامرا نیز مسائل و الطاف خفیه ای وجود داشت که ما از درک آن عاجزیم.شاید یکی از آنها شعله ورتر شدن یاد و محبت دو امام بزرگوار بود.اینجا معنی آیه « وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ» واضح می شود،عدو شود سبب خیر اگر خدا بخواهد و می گوییم:الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء و الجهلاء و الاغبیاء.


اکنون دشمنان جاهل و نادان ما چندین بار به مقدساتمان توهین و هتک حرمت کرده اند.اما همه دشمنان احمق و جاهل نیستند!نمی دانم بنی اسرائیل در قضیه مسجدالاقصی دست به حماقت خواهد زد یا نه؟اما می دانم که آنان حواسشان جمع است و می دانند که چه می کنند.ولی بر فرض اگر رژیم اسرائیل مرتکب حماقت شد و خدای ناکرده آسیبی به مسجد رساند،آن وقت فکر می کنید جهان اسلام نهایت کاری که می کند چیست؟می ترسم کار به جایی برسد که بنی اسرائیل به خود ببالند که کار درست را کرده و حماقت نکرده اند!!!




تفاوت مسجدالاقصی و مسجد قبةالصخرة را که می دانید.اینجا و اینجا را ببینید.


حاشیةالتحریر:


1.راهپیمایی 22بهمن امسال هم الحمدلله به خوبی برگزار شد.اما چند نکته حاشیه ای:
یکم:بعد از دوم خرداد به دلیل سخنرانی سید خاتمی در مراسم، شاهد حضور تیپ و قیافه های خاصی در راهپیمایی شدیم.ما این را به فال نیک گرفتیم که بله لااقل جمعی از هموطنان بخاطر ایشان هم که شده انقلابی شده اند و آمده اند راهپیمایی!البته بماند که آن اوائل-فکر کنم سال 77-بیست و دوم بهمن با شهادت امام صادق علیه السلام مصادف بود،آقای مرتضوی-وزیر محترم شعار-با آب و تاب رئیس جمهور را برای سخنرانی دعوت کرد،ناگهان روز بد نبینید صدای سوت و کفها بلند شد!جناب وزیر هم قبل از اینکه رئیس جمهور سخنرانی را شروع کند برگشت و با چنان حمیتی به جمعیت نهیب زد که روز شهادت است،که دیگر تا آخر مراسم صدای کسی در نیامد-دمش گرم-.حالا منظور؟درست است که ما از حضور انواع افراد با انواع حجابها در راهپیمایی استقبال می کنیم ولی دیگر دلیل بر « شل حجابی » انقلابیون اصیل و السابقون السابقون نمی شود.ما کماکان بر موضع خود مبنی بر ضرورت روبنده و پوشیه برای عده ای خاص از خانمها هستیم.الله اکبر!!!


دوم:چند وقتی است که « ژان گولر بازی » در حاشیه راهپیماییها مد شده.من نمی دانم این کارها سلیقه کدام آدم خوشفکری بوده؟ولی نتیجه اش را دیروز دیدیم.یک طرف یکی با توپ روپایی می زند و هنرنمایی می کند!یک عده حرکات رزمی و نمایشی اجرا می کنند-البته این را فکر کنم روز قدس دیدم-جدیدترینش هم که صعود به بالای برج آزادی بود که ناکام ماند!
یکباره دور میدان نشسته بودیم و استراحتی می کردیم که دیدم ملت میخ برج شده اند!برگشتم دیدم بله هموطن خدابیامرزی در حال صعود به بالاست.آن هم بدون بستن طناب!گفتم لابد صخره نورد است .به دوستم نشانش دادم و دیگر حوصله مان نکشید نگاهش کنیم.آن وقت که من دیدمش هنوز تا بالای برج فاصله داشت و تازه طناب را برایش رها کرده بودند که البته ظاهرا امتناع کرده بود.خلاصه پاشدیم که برگردیم،سخنرانی هم تمام شد و بعدش شنیدم که دکتر محمود دارد از یک جوانی تجلیل می کند و مدحش را می کند که سنبل استقامت و...است!اصلا به ذهنم خطور نکرد که رئیس جمهوردارد از آن بنده خدا تعریف می کند.خلاصه اذان را داد و یکی از دوستان مشغول اقامه صلوة شد و من در پی دیگر دوستمان بودم که صدای آژیر آمبولانس بلند شد و هیاهوی بچه های هلال احمر را می دیدم!علی رغم اینکه چهره وحشت زده دخترخانمی را دیدم ولی بازهم اصلا فکرش را نمی کردم که آن بنده خدا سقوط کرده باشد و با خودم گفتم حالا کی این وسط از حال رفته و غش کرده؟خلاصه شب آمدم و دیدم بله،ای داد بی داد!حالا واقعا چرا طرف سقوط کرده؟آیا رئیس جمهور چشمش زد؟آیا آن حرفها را شنید جو گیر شد؟آیا بخاطر خستگی و امتناع از گرفتن طناب سقوط کرد؟آیا...؟فکر کنم هیچکدام.اجلش آمده بود و قسمتش این بود که اینگونه بمیرد!خدایش بیامرزاد.


سوم:بساطی ها در حاشیه راهپیمایی که برای خودشان یکشنبه بازاری راه انداخته بودند.بی نظمیهای دیگر هم بماند.اما همه اینها یک طرف این کاغذها و بروشورها یی که پخش می کنند یک طرف. بر روی بعضی از این کاغذها اسماءجلاله و متبرکه چاپ شده و آدم باز می ماند که مقصر کیست؟از لحاظ شرعی ظاهرا کسی که می گیرد مسول است.اما همین؟کسی که چاپ و توزیع می کند شعورش نباید برسد؟برگزار کنندگان این همه خرج کرده اند یک سری سطل و یا کیسه های بزرگ تعبیه می کردند برای این کاغذها.-مارو باش کجا داریم این حرفارو می زنیم-


2.از پست قبل ظاهرا استقبال چندانی نشد.معلوم می شود 30یا30نویسی آن هم از نوع علمی،تحلیلی به وبلاگ ما نیامده-شاید هم اصلا به وبلاگ نیامده!-.


3.از روزنامه فروشی یک پنجاه تومانی بقیه گرفتم که رویش اینچنین نوشته بود:« ما دختران از شما پسران حمایت می کنیم!(سازمان حمایت از عقب ماندگان ذهنی)».می بینید تو رو خدا؟همه رو برق می گیره ما رو چراغ نفتی هم نمی گیره!!!


4.جهت اطلاع می گم که در وبلاگ طعم شیرین دو دقیقه هم مطلبی نوشتم که خواندنش خالی از لطف نیست-البته خدا می دونه این وبلاگ کی تعطیل میشه!!!



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  سه شنبه 85/11/24ساعت  12:47 صبح  توسط  
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    والسلام!
    [عناوین آرشیوشده]